نخیر مرغ این خانم یک پا دارد و بهیچ صراطی مستقیم نیست!
1
. در صف نانوایی سنگك، زنانی بسیار ایستاده بودند، دیروز، تا برای افطار خانواده نان تازه تهیه کنند. زنانی تحصیلکرده، شاغل، خانهدار و البته همه همسر و مادر. زنانی که قطعا افطار را هم آماده کرده بودند، مثل خود من. کدامیک از این زنان مظهر عاطفه و عشق، محور خانواده، مدیر و مدبر، دارای دانش و شغل، اهل سلیقه و... «عشق ِقدرت و وزارت» در سر دارند و کدامیک، یک لحظه از همه خوبیها و زیباییهای عاطفی و معنوی خانواده را به حضور در وزارتخانه، ژست پشت میز وزارت نشستن و... قابل تعویض میداند.
2. داشتن سه وزیر، چند معاون و مشاور زن برای رئیسجمهور و حتی راه انداختن قطار «زنان در قدرت» که رئیسجمهور متاسفانه خود را بدعتگذار آن معرفی کرد، نه بیماری ناشی از مشقات کارهای سنگین زنان را حل خواهد کرد و نه دشواریهای مدیریت اقتصاد خانواده آنان را در اثر بیکاری مردان و نه بار درد و غم داشتن فرزندان معتاد! همچنین قطار زنانه کابینه، بیانگر رفع مشکل پیری و بیماری زودرس زنان در شالیزار را که وجودی پر از مسوولیت، تلاش، عاطفه، سربلندی، ارزش و کرامت انسانی را به نمایش میگذارد، نخواهد بود.
3. مقام معظم رهبری در دیدار با دولت قدیم و جدید، رئیسجمهور و دولت دهم را به «پذیرش توصیهها و نصایح علما و مراجع» امر نمودند و فرمودند که قدردان این نصایح و توصیهها هم باشند. آیا باز باید بر داشتن وزیر زن سماجت کرد و این رفتار بدعتگزارانه، تبلیغی و ابزاری را که صرفا کاربردی سیاسی دارد، و گزینه اول آن بر حسب «حسابهای سیاسی» است، ادامه داد؟
4. اگر رئیسجمهور میخواهد به عنوان بدعتگزار این راه پرمخاطره که به ترکستان میرود، مطرح باشد، چرا زنان پیشنهادی برای وزارت به توصيهها و نصایح و شاید بالاتر از آن، توسط علما و مراجع توجه ندارند. آیا راست است که زنان برای رسیدن به قدرت از مردها حریصترند؟ اگر چنین باشد یقیناً زنان در قدرت خطرناکتر هم خواهند بود.
5. در تاریخ ایران اسلامی زنان فاضل و متدین بدون چشمداشت به قدرت کم نبودند، انیسالدوله سوگلی ناصرالدین شاه، یکی از زنان خردمند و دینمدار است. هم او که در ماجرای تحریم تنباکو، حکم فقیه را بر حکم شاه ترجیح داد و به شکست سیاست و قدرت شاهی با شریعتمداری خود همت گماشت. وی سوال شاه را که به طعنه و تحقیر پرسید: «چه کسی توتون و تنباکو را حرام کرده تا تو آن را مجری باشی؟» خردمندانه پاسخ داد: «هم او که مرا به تو مَحْرم نمود.» چنین بود که زن با دانش و بینش، تدبیر و قدرت، در تاریخ ایران، سرنوشتساز گردید، نه در پشت میز وزارت و بهرهمندی از مال و مقام، یا نان و نام آن.
6. حال که رهبری معظم، رئیسجمهور و دولت دهم را به پذیرش توصیه و نصایح علما و مراجع، امر فرمودهاند، بر رئیسجمهور است تا تصمیم خود را تغییر دهد و نه تنها از اضافهکردن زنان کابینه، منصرف شود، بلکه آن یک نفر را که به جامعه تحمیل کرده، از کابینه خارج کند. از آن یک وزیر زن نیز انتظار میرود، پس از فرامین رهبری با استعفای خود، پایبندی مذهبی خویش را در عرصه سیاست و قدرت که مهمترین عرصه امتحان است، نشان دهد.
7. سخن اصلی و آخر آن که: در دوران سیاه محمد خاتمی که یکی از بزرگان روحانی حقیقی - و نه غاصبان و دزدان لباس دین، یا به قول حضرت امام، «آخوندهای قاچاق» - گله کردم که: چرا در برابر سیاهیهای دینستیز محمد خاتمی سکوت کردهاید؟ فرمود: «برای این که در دوران هاشمی رفسنجانی سکوت کردیم. اگر آن روز سکوت نمیکردیم، امروز میتوانستیم دینستیزیهای این فرد را به تقابل آشکار بگیریم.»
به همین دلیل است که فاطمه رجبی، بر اساس تکلیف دینی، بدعت وزارت را علاوه بر معاونت و مشاورت زنان که پیشتر بدعتگذاری شده بود، به انتقاد و اعتراض گرفته، تا در فردایی که اصل فاجعه، عمق و گستره خود را نشان داد و شاهدختهای هاشمی رفسنجانی، یا آن ملکه خواب و خیالی که در جنایات خیابانی دستکم از همسرش ندارد، قصد قبضه قدرت نمودند، و یا... و «سکوتکنندگان امروز»! با احساس تکلیف به تلاشی بیپاسخ برخیزند، حداقل یک نفر، «فاطمه رجبی» بتواند بگوید، هم پریروز خاتمی دینسوز و هم دیروز احمدینژاد و هم امروز! با قدرتطلبی و زنسالاریِ فمینیستیِ بیخاصیت و پردردسر و البته از منظر شرع، دارای مسأله، تکلیفگرایانه در صحنه بوده است.
نظرات