رباعیات کودتایی
با خامنه ایِ کودتاچی گفتیم با شیوه ی اوریانا فالاچی گفتیم گفتیم که: دورتان به پایان آمد! البته نفهمید که ما چی گفتیم!
گفتیم که: والیِ ولی پشمت ریخت آن ابهت کاذب و آن خشمت ریخت هان! پیله ی شومِ عنکبوتیِ شما با همتِ ما در جلوِ چشمت ریخت
محمود بقربانِ دلِ پر دردت اکبر بفدای ریش و آه سردت فردا بینی که شده ای بی کس و کار بر باد شده شکوهِ بادآوردت
تو رهبرِ کودتای نافرجامی خورشید که نه، سایه ی زیر بامی در مدرسه ی مکر و دغا استادی عینِ تله پاچه گیری و چون دامی
رای همگان خوردی و آروق زدی پز دادی و با آن همه جا بوق زدی فریاد به اعتراض چون بشنیدی بی شرم شدی و همه را «چوق» زدی
ای شیخ تو رای توده ها دزدیدی با ملیجکت بریشِ ما خندیدی اما چو قیامِ توده ها را دیدی چون بید ز گرد بادِ ما لرزیدی
مردم بیقین حماسه بر پا کردند. در هرقدمی خروش و غوغا کردند خط بر سر دولتت کشیدند دگر یکباره ولایتِ تو حاشا کردند
آن اکبرتان دو دوزه باز آمده است دنبالِ تو چون جوجه ی غاز آمده است از دیده ی خلق ما فرو افت...