پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۰

چراغ

حلاج: دو رکعت نماز است که وضوی آن به هیچ راست نیاید، الا به خون! و آن نماز عشق است! چراغ برای بهمنِ سیاهکل و بهمن رستاخیز و بیاد او که آبروی قلم بود و اعتبار فریاد! بیاد سعید سلطانپور هلا1 ستاره ی خونبار در سحرگهِ میهن بیاد ماندنی و داغِ سال های سترون دیار هرزگی و دشت های یائسه بی تو شتابِ رویش و آوای زندگی همه با من نمازِ عشق بخوان با من و به خون گذری کن به موج خیزِ ستم در تلاطمِ شبِ میهن هزار دانه ی صد ریشه ایم در تنِ رویش هزار عاشق فردا تبار را همه خرمن شطِ شتاب نگر! مانده ای تو در گذرِ درد مگو: کجاست پناهی؟ کجاست وادیِ ایمن! غبارِ بغضِ گران جانِ نینوای شقاوت هوارِ خامشی ی ما به پرده پرده ی شیون تو از غروب مگو! خیلِ سرخبالِ طلوعیم که آفتاب ز خون سرکشد پگاهِ شکفتن نشان سرخِ غزلواره های حافظِ شعریم سرود سرخِ رهایی، کتاب سرخِ مدون هزار جنگل سر سبز و باشکوه و سرافراز هزار قله ی آبستنِ حماسه ی بهمن صبور یاورِ دیرینه ی جماعتِ مظلوم چراغِ داد به شب های شومِ فاجعه روشن! یاور