محسن آرمین و پیشدستی در اعتراف
فرارو:
محسن آرمين در روزنامه اعتماد چنين نوشته است: 1- اظهارات آقايان ابطحى و عطريانفر که صدا و سيما و رسانه هاى وابسته به جريان حاکم از آن به عنوان اعترافات ياد مى کنند، اين روزها موضوع بحث محافل مختلف و حتى گفت وگوهاى مردم عادى است. بى ترديد مردم عادى انتظار داشته و دارند که دست کم چهره هاى سرشناس اصلاح طلب در شرايط مختلف حتى در زندان و تحت شکنجه يا شرايط نامتعارف بر عقايد خود استوار باشند و در قبال نسبتى که به عنوان يک چهره سياسى ميان خود و جامعه تعريف کرده اند، رفتارى متعهدانه داشته باشند. اين انتظار البته کاملاً قابل درک است. اما در نگاهى منصفانه وضعيت کسانى مانند آقايان عطريانفر و ابطحى که در شرايطى نامعلوم و بريده از عالم خارج و بى اطلاع از هر خبر و اطلاعى در سلول هايى به سر مى برند که هر روز يکى از اهالى آن به سرنوشت روح الامينى ها و سهراب ها دچار مى شوند، نيز بايد براى ما قابل درک باشد. نمى خواهم بگويم با ابطحى و عطريانفر همان کرده اند که با محسن روح الامينى ها. شايد آرى و شايد هم نه. اما دست کم اين حقيقت قابل کتمان نيست که آنها در زندان ها و شرايط و تحت نظر بازجويان و صحنه گردانانى نگهدارى مى شوند که محسن و سهراب ها نگهدارى مى شوند. قصد توجيه سخنان ابطحى و عطريانفر را ندارم. حداقل آنکه اين درست است که اعترافاتى که در چنين شرايطى انجام شود بى ارزش است اما مقاومت و پايدارى در اين شرايط بسيار ارزشمند است. 2- پايدارى بسيارى از ياران ما در زندان براى کسانى که دستى در به بندکشيدن ايشان دارند يک سرشکستگى است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخى از دوستان ما براى ايشان واجد هيچ افتخارى نيست. يک چيز مسلم است و آن اينکه اظهارات عطريانفر و ابطحى هيچ چيزى بيشتر از مقالات کيهان و رسالت و يالثارات و اخيراً وطن امروز نداشت. اينها مطالبى نبودند که آنان بيرون از زندان از آن بى اطلاع باشند. در زندان و سلول انفرادى و شرايط بى خبرى از عالم و آدم نيز هيچ داده و اطلاع جديدى به معلومات آنها افزوده نشده است. بازجوها هم افلاطون و ارسطو نيز نبوده و حداکثر معلوماتى در حد آقاى حسين شريعتمدارى دارند که ابطحى و عطريانفر هر روز در روزنامه کيهان آرا و افکار وى را مى خوانده اند. مى ماند موانع درونى و وابستگى ها و قيد و بندهاى دنيايى که مانع درک حقايق مى شوند. اگر اين فرض نامحتمل را کنار بگذاريم که عطريانفر و ابطحى در مدت يک ماهه زندان ره صدساله مراحل سير و سلوک عرفانى را طى کرده اند، به اين نتيجه مى رسيم که آنان در اين مدت نمى توانسته اند اويس قرنى و بايزيد بسطامى شده باشند به طورى که پرده از چشمان شان افتاده و عالم ملکوت برايشان مکشوف شده و مثلاً دريافته باشند که آقاى احمدى نژاد رئيس جمهور واقعى و محبوب کشور است يا باور کرده باشند که اگر به جاى سرکوب اعتراضات مسالمت آميز مردم، به اين پيشنهاد ساده ميرحسين موسوى عمل مى شد و براى اطمينان از صحت نتايج آراى انتخابات مثلاً شماره هاى کد ملى راى دهندگان ثبت شده در دسته هاى تعرفه راى با کد ملى موجود در رايانه سازمان ثبت احوال مطابقت داده مى شد، هلال ناامنى افغانستان، ايران و عراق کامل مى شد و در ايران جنگ داخلى راه مى افتاد يا نظام سرنگون مى شد، 3- نمى دانم عدم تحمل دشوارى ها و سختى ها تا چه اندازه مى تواند شاخصى براى تعيين ميزان ايمان ما به راهى که برگزيده ايم باشد. وقتى به ماجراى عمار ياسر مى انديشم که برخلاف پدر و مادرش تاب شکنجه نياورد و حتى رسالت پيغمبر را انکار کرد، با اين حال مورد ملاطفت و نوازش پيغمبر قرار گرفت و چنان بر ايمان خود پايدار ماند که در اعتراض به رفتارهاى ناحق خليفه شکنجه شد و بر سر پيمان خود همچنان استوار بود تا آنکه در پيرى در رکاب على(ع) در صفين شهيد شد، احساس مى کنم درباره رفتار کسانى مانند ابطحى و عطريانفر نبايد و نمى توان بى پروا قضاوت کرد. 4- عطريانفر در آن مصاحبه در پاسخ آقاى مهاجرانى گفت اگر شما نيز در اينجا بوديد مثل ما فکر مى کرديد. تمام سخن در همين لفظ ,اينجا, است. اگر مقصود عطريانفر از ,اينجا, ايران يا تهران باشد، قطعاً سخنى درست نگفته است، زيرا بسيارى از دوستان اين دو که در ايران هستند مانند عطريانفر عمل نکرده اند. اما اگر مقصود وى از ,اينجا, زندان باشد، ممکن است حق با عطريانفر باشد و تنها در اين صورت است که جمله وى مى تواند صحيح باشد و اين احتمال نه تنها درباره مهاجرانى بلکه براى هر يک از ما مى تواند صادق باشد. 5- ممکن است در نقد رفتارى که عطريانفر و ابطحى از خود نشان داده اند گفته شود کسانى که در اين سطح از فعاليت و عمل سياسى قرار مى گيرند بايد تاب تحمل شرايط سخت و دشوار را داشته باشند. بر افراد عادى خرده يى نمى توان گرفت اگر در شرايط زندان تاب نياورند اما از کسانى که در سطح چهره هاى شاخص قرار مى گيرند و به مرجعى براى جامعه و به ويژه جوانان تبديل مى شوند، چنين بى قرارى و ناشکيبايى در شرايط زندان پذيرفته نيست. اين سخن نيز کاملاً صحيح است. مى توان در تاييد آن گفت کسى که تحمل محروميت و سختى و فشار و شرايط زندان را ندارد نبايد در سطح يک ليدر سياسى خود را مطرح کند. اما همه سخن در اين است که ما چگونه از توان و قدرت خود براى تحمل شرايط سخت و دشوار مى توانيم مطمئن شويم؟ آيا ما ارزيابى واقع بينانه يى از توان و قدرت خود داريم؟ حداقل اين حقير به رغم تمام ايمانى که به راه و انديشه خود دارم و در بسط آن مى کوشم و خطرها و محروميت ها و شرايط سخت و دشوار را به قيمت پايدارى بر افکار خويش به جان خريده ام، هنوز نمى توانم ادعا کنم مانند برادران بزرگوار و ثابت قدم در بندم، تاب شرايط دشوار زندان را داشته باشم. تنها کسانى مى توانند چنين ادعايى بکنند و در اين ادعا صادقند که اين شرايط را تجربه کرده باشند. 6- همه اين مطالب را گفتم تا در اين بند پايانى بتوانم حديث نفس کنم. اين روزها از يک سو خط و نشان کشيدن هاى مراکز اصلى قدرت و تهديدهاى شبانه روزى در رسانه هاى وابسته به جريان حاکم عليه معترضان به نتايج انتخابات و نيز تهديد صريح آقاى احمدى نژاد مبنى بر کوبيدن سر مخالفان به سقف و ادامه دستگيرى فعالان سياسى و... نشان مى دهد اين ماجرا سرى دراز دارد و منتقدان و معترضان به روندهاى جارى از جمله اين حقير هر آن بايد در انتظار دستگيرى و حبس و قرار گرفتن در شرايط مشابه عطريانفر و ابطحى باشند. و از سوى ديگر خود را حداقل در اين حد مى شناسم که استعداد اويس قرنى و بايزيد بسطامى شدن را ندارم که در شرايط خاص يکباره حقايق ملک و ملکوت بر من مکشوف شود و تمام افکار و انديشه هايم تغيير کند. بنابراين به عنوان يک فعال سياسى شناخته شده در عرصه سياست اين کشور، و عضو شوراى مرکزى و شوراى سياسى سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى ايران، پيش از تحقق چنين احتمالى درباره خود به صراحت اعلام مى کنم به آنچه در قالب بيانيه ها و مواضع فکرى و سياسى سازمان متبوعم تاکنون منتشر شده و آنچه تاکنون شخصاً گفته يا نوشته ام اعتقاد راسخ دارم. در اين زمينه با ديدگاه ها و مواضع اعلام شده از سوى آقايان ميرحسين موسوي، خاتمى و کروبى کاملاً موافقم. هيچ نقطه سياه و تاريکى در زندگى سياسى خود ندارم که به خاطر آن احساس ندامت و شرمندگى کنم، هيچ ارتباطى با بيگانگان نداشته و ندارم، تاکنون هيچ پولى از محافل بيگانه دريافت نکرده ام، نه به انقلاب مخملى معتقدم و نه به براندازى نظام و تنها خواهان اجراى قانون اساسى و قرار گرفتن همگان در چارچوب قانون هستم و معتقدم تنها راه اعتلاى کشور و استحکام نظام جمهورى اسلامى ايران و حفظ جمهوريت و اسلاميت نظام، پايان دادن هر چه سريع تر به روش دروغ و نيرنگ و فريب، بازگرداندن کشور به مسير اصلاحات، رعايت حقوق شهروندى و توقف خودکامگى و قانون شکنى است. بنابراين اگر مشيت و اراده ربوبى بر اين تعلق گرفت که به ابتلا و فتنه يى که دوستان و برادرانم گرفتارند، دچار شوم، از هم اکنون اعلام مى کنم اگر سخنى برخلاف آنچه گذشت از بنده شنيده شد، اعتقاد و باور اين حقير نبوده و تحت شرايط ويژه زندان و به اکراه و اجبار بدان اقدام کرده ام. از تمام همفکرانم در جمع فعالان سياسى مى خواهم تا فرصت باقى است به صورت جمعى يا فردى به اقدامى مشابه دست بزنند زيرا در شرايط موجود تنها به اين طريق مى توان به بدعت سيئه و شيوه زشت و نامبارک اعتراف گيرى پايان داد. با چنين اقدامى ممکن است زندان و حبس در انتظار ما باشد، اما اين حربه کثيف و غيرانسانى در اين کشور براى هميشه بى اثر و ريشه کن خواهد شد.
18 مرداد 1388 17:20
18 مرداد 1388 17:20
نظرات