برای حفظ نظام، به ترانه موسوی تجاوز می کنند و او را می کشند. و بعد هم برای حفظ نظام، یک ترانه موسوی دیگر پیدا می کنند تا یک نمایش دروغ ترتیب دهند و این کثافت کاری را تکذیب کنند. و باز هم برای حفظ نظام، به کروبی حمله می کنند به جرم پرده برداشتن از این جنایت و شیادی بزرگ.
مردک بی صفت در نامه اش می نویسد: «آبي بود و از جوي برفت، تيري بود و از چله گذشت.» بی شرف! این آب نبود. خون بود که از جوی برفت، و بند هم نمی آمد. و راستی نگفتی که این تیر از چله ی کدام آدمکش گذشت... تف بر این نظام که برای حفظش این همه باید جنایت کرد و این همه باید دروغ گفت. تف بر تو که اینطور انسانیت را یکجا فروختی... تف!
به جای این که از این دروغ شرم کنی و سر به زیر خاک کنی، سر به طغیان برداشتی. به جای این که از این جنایت برآشوبی از حقیقت برآشفتی. آقای حجت الافساد و المفسدین سیدحسین شاهمرادی! از تصور موجودی مثل تو حالم بد می شود. از تصور این که تو هم انسانی و من هم انسانم دست و دلم می لرزد. که نکند من هم روزی تا این حد سقوط کنم و به زباله ی بدبویی چون تو بدل شوم. خدا عاقبت همه مان را به خیر کند.
از جنبش سبز
نظرات