یک اخطار به مرجعیت و روحانیت شیعه! به پیچ خطرناک نزدیک می شوید ,سایه ی علی دشتی

مدتهاست که از جنایات سلطان علیشاه می گذرد و همگان نیز بر این توحش وقوف کامل دارند و می دانند آنچه دانستنی است. امروز همه ایرانیان و حتی مردم آزاده جهان، سراسر چشم سر و بصیرتند و می دانند در حکومت مطلقه سیدعلیشاه چه می گذرد و چه سرهای بیگناه بر بالای دار می رود و چه قبرهای بی نام و نشان سر از خاک در می آورد. این دانستنی ها به همه جا رسیده و همگی از مسلمان بگیر تا غیرمسلمان، بر همه جنایات آگاهند.

بر خلاف این همه آگاهی و دانستنی از ظلمهای سیدعلیشاه، تا کنون شش نفر معمم مشهور (آقایان منتظری، کروبی، صانعی، بیات زنجانی، طاهری اصفهانی و دستغیب شیرازی) اعتراض خود را با درجاتی از شدت و ضعف در بیانیه های جداگانه اعلام کرده اند. معممین مجمع روحانیون مبارز نیز که یک حزب سیاسی هستند، بیشتر به خاطر مواضع سیاسی شان، چند بیانیه صادر کرده اند و عملاً هیچ کار دیگری انجام نداده اند. در این میان، جدی ترین شخص معترض را باید کروبی دانست که شجاعت وی در پیگیری های افشاگرانه ستودنی و قابل تقدیر است. عده ای روحانی نیز در یک بیانیه بدون امضا از هاشمی رفسنجانی خواسته اند که طرح عدم کفایت و خلع رهبری را در دستور کار مجلس خبرگان قرار دهد. این عده اما جرأت نکرده اند که اسمشان را پای نامه بیاورند و دقیقاً مشخص نیست این بیانیه از سوی افراد حقیقی صادر شده یا اینکه جعلی است.

از این عده بگذر، هزاران حجج اسلام و آیت الله حوزه های علمیه و هزاران مکلای دولتی مدعی رأفت و محبت در حکومت اسلامی، چشمشان را بر همه ستمها بسته اند و کاملاً سکوت کرده اند. حتی برخی از آنها تحت عنوان نماینده مجلس و هیئت رسیدگی به مسایل اخیر با جعل اخبار و انتشار اکاذیب، منکر هر گونه ستم شده اند و برخی دیگرشان نیز به عنوان دستیار بازجوها وارد عمل شده اند و اعترافات دیکته شده ی اسیران دربند را به روزنامه های دولتی داده اند. این افراد از یک سو مدعی رأفت و محبت دین اسلام اند و از سوی دیگر شاهد هزاران ظلم و ستمی هستند که زیر چتر همین دین رخ می دهد.

غیرمسلمانان بی خدا یا خداباوران بی دین که عموماً از زخم خوردگان میراث خمینی اند، سی سال است که با انطباق حوادث صدر اسلام با حکومت خمینی و خامنه ای، مدعی اند که جنایات سیدعلیشاه ریشه در ساختار دین اسلام دارد و 1400 سال است در بر همین پاشنه می چرخد. آنها بر اساس شواهد و قراین تاریخی بر این باورند که حاکمیت مطلقه امام علیشاه خامنه ای تالی تلو همان حکومتی است که 1400 سال پیش بنایش گذاشته شد و تا به امروز هم ادامه دارد. آنها برای گفته هایشان سه دلیل دارند: الف ـ حوادث تاریخی که در کتب تاریخ اسلام به آنها اشاره شده و نشان می دهد که حتی در زمان پیامبر نیز ظلم و اجحاف به همین شکل وجود داشته است. ب ـ سکوت قاطبه علما و اکثریت مراجع شیعه بر ستمهای حکومت سیدعلیشاه. ج ـ انکار هر گونه ظلم و ستم در حوادث اخیر توسط روحانیون حکومتی و دولتی و همراهی آنها با شکنجه گران.

در برخورد با این ادعا، با دو گروه پاسخ دهنده روبرو هستیم. اول: برخی علمای اسلام و نویسندگان مسلمان که در لشکر سیدعلیشاه نیستند و دل خوشی هم از وی ندارند، حساب وی را از اسلام جدا می کنند و بنای تکذیب می گذارند. آنان صدها کتاب و مجله در داخل و خارج منتشر کرده اند که کارهای حکومت ولی فقیه تهران ربطی به اسلام و مذهب تشیع ندارد. دوم: برخی دیگر که به نوعی جزیی از دستگاه هستند، حتی منکر ظلم و ستم از سوی رژیم اند. آنها رفتارهای جمهوری اسلامی را در خط اسلام ناب محمدی می دانند و خود نیز همراهی اش می کنند.

فرض می کنیم که هر دو گروه درست بگویند. به عبارتی: اولاً نظام جمهوری اسلامی هیچ نسبتی با اسلام پیامبر و آیین تشیع ندارد. ثانیاً حکومت علیشاه خامنه ای مرتکب هیچ ظلم و ستمی هم نشده است.

ادعای کدامیک از دو گروه بالا باورکردنی است؟ اگر ادعای گروه اول درست باشد، پس چرا هزاران روحانی شیعه و صدها مرجع تقلید با ظلمها کنار آمده و هیچ نمی گویند؟ از میان هزاران مدعی ادامه راه پیامبر و امامان، چند درصد عملاً معترض وضع موجودند تا باور کنیم که حکومت سیدعلیشاه ادامه اسلام پیامبر نیست و با آن بیگانه است؟ گروه اول شاید در تأیید ادعای خود، از اعتراض و افشاگری های کروبی، اعتراضات بیات زنجانی، صانعی، طاهری اصفهانی و منتظری یاد کنند و نشان دهند که حضور اعتراضی همین شش نفر، نشان از بیگانگی رفتارهای حکومت خامنه ای با اسلام دارد. هر چند هیچ کدام از این شش نفر تا کنون به صراحت چنین ادعایی نکرده اند، ولی تا حدودی پذیرفتنی است و بیشتر باید اعتراض آنها را به وجدان پاک و انسانیت این شش نفر معطوف داشت. اما آیا باید از بین هزاران روحانی، فقط شش نفر اعتراض کنند؟ اگر معیار معینی در دین اسلام و تشیع برای ستم و عدالت وجود دارد و حوزویان نیز با آن بار آمده اند و در کتابها نیز خوانده اند، چرا بقیه ساکت اند؟ به گفته آقای بیژن صف سری در مقاله ای در گویا نیوز،.... مگر همه روحانيون (شيعه) از آبشخور يك مكتب سيراب نمي شوند كه در برخورد با چنين وقايع تاريخ ساز، واكنش و موضعگيري واحد و هم سو ندارند؟ آيا در آئين اسلام و مكتب شيعه، شاخص ظلم و تجاوز نسبت به مردم چند گونه است كه بر خي از روحانيون بنا بر اصل مهم امر به معروف و نهي از منكر، رسالتي در خود احساس مي كنند و به اعتراض بر مي خيزند و برخي بر عكس، همه چيز را وفق مراد اسلام ناب محمدي مي بينند و سكوت خود را منطبق با رسالت خود مي پندارند؟ (1) محدود شدن اعتراضات به شش مرجع تقلید، نشانه چیست؟ چه خبر است که بقیه سکوت اختیار کرده اند؟

اگر هم ادعای گروه مدعی انتساب علیشاه به اسلام محمدی و انکار هر گونه ظلم و ستم از جانب وی را باور کنیم، چگونه با دم خروس شکنجه ها، تجاوزات جنسی، قبرهای بی نام و نشان و... کنار بیاییم؟

یک طرف تاریخ صدر اسلام است که حتی پیامبر را نیز زیر سوال می برد. یک طرف هم سکوت قاطبه علمای مذهب شیعه از ستمی است که توسط سیدعلیشاه خامنه ای بر مردم ایران تحمیل می شود. طرف دیگر هم هزاران ظلم و ستمی است که آیت الله های حکومت منکر آن هستند. آیا سکوت قاطبه روحانیون و مراجع و انکار ظلم و ستمهای آشکار، گواه روشنی بر راستی و درستی حوادث منفی صدر اسلام نیست؟ اگر بر اساس سه پارامتر: حوادث منفی صدر اسلام، سکوت قاطبه مراجع و انکار ستمهای آشکار توسط اکثر روحانیون، بی خدایان و خداباوران بی دین به این نتیجه برسند که اسلام یک نظام ظالمانه است و مابین پیامبر و خامنه ای هیچ تفاوتی نیست، به بیراهه رفته اند؟

فکر کنم اگر روزی اکثریت قاطع علمای دین اسلام و مذهب شیعه در یک اعتصاب عمومی یا بیانیه ای، خامنه ای و حکومتش را محکوم کنند و مطابق با ادعاهایشان عملاً با آن در بیفتند و قدرت را از وی بگیرند، مخالفین نیز باورشان می شود که خامنه ای جزیی از اسلام پیامبر نیست و دامن اسلام نیز از ظلم و ستم مبراست. اما تا زمانی که این سه پارامتر به قوت خود باقی باشد، ادعای مخالفین اسلام پذیرفتنی تر است. حالا: گر خود نمی پسندی، تغییر ده قضا را. اگر روزی نظام سیدعلیشاه به زور و تلاش دیگران از بین رفت، تمام ادعاهای تاریخی مرجعیت و روحانیت شیعه بر باد خواهد رفت و از آن پس کسی حرفشان را نخواهد پذیرفت و به آنها اعتنا نخواهد کرد. آن روز، دیگر حرفشان به اندازه نمایش اعترافات تلویزیونی اسیران دربند هم ارزش نخواهد داشت و بسیار خنده دارتر خواهد بود.

مرجعیت شیعه (اعم از دولتی یا غیردولتی) امروز با یک آزمایش سخت و سرنوشت ساز روبروست و به یک پیچ خطرناک رسیده است. سکوت یا عدم سکوت آنها پیرامون ستمهای خامنه ای، همراهی یا عدم همراهی آنها با حکومت خامنه ای، یک عمر ادعای آنان را محک خواهد زد. از آن پس معلوم می شود که اسلام واقعاً دین رأفت و محبت است و مرجعیت شیعه با ظلم و ستم نسبتی ندارد؟ انتخاب با آنهاست.
(1)
http
://news.gooya.com/politics/archives/2009/08/092609.php

Balatarin

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی