اعتراف علنی یک وبلاگ با سابقه ی بسیجی و ارزشی ، به لاپوشانی کردن جنایات اخیر بعد از انتخابات توسط خامنه ای
چرا از بعضی سران «مجمع تشخیص مصلحت نظام» خصوصا هاشمی رفسنجانی که چنان نامه تهدید آمیزی برای مقام رهبری (و نه فقط شخص آقای خامنه ای) می نویسند و چنان خطبه ای را در نماز جمعه می خوانند نامی برده نمی شود؟ چرا از خانواده و اعوان و انصار او که تحریکات آنها دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست نامی برده نمی شود؟ چرا مثلا از اشتباهات و خیانت های «مسئولین سابق نظام» نامی برده نمی شود؟ چرا از نخست وزیر سابقی که رهبر انقلاب به خوبی به کینه های قدرت طلبی او و دشمنی او با شخص خودشان واقف هستند نامی برده نمی شود؟ چرا از رئیس جمهور پیشین نظام محمد خاتمی که چنان خواسته های بیشرمانه ای را به زبان می آورد نامی برده نمی شود؟ چرا از جماعت «مویدین و یاران امام» نامی برده نمی شود؟ چرا از امثال کروبی که ریاست نهادهای مهمی مانند بنیاد شهید و مجلس شورا را داشته اند و کارنامه های کثیفی بهم زده اند نامی برده شود؟
چرا از میدان داری بعضی «نمایندگان مجلس» خصوصا رئیس محترم(؟!) آن که حین برگزاری انتخابات در تماسی با آن مردک متوهم به او نوید پیروزی می دهند و در صدا و سیمایی که ملک طلق خود می دانند حتی زبان به انتقادات مضحک از شورای نگهبان باز می کنند نامی برده نمی شود؟ چرا اقدامات و سخنان او (که بارها در صحن علنی درباره مجتمع سبحان و خسارت خوردن به چند خودرو نمایندگان داد سخن سر داد اما در برابر قانون گریزان و تحریک کنندگان اصلی ماجرا و خسارت های جانی اغتشاشگران سکوت اختیار کرد) نکوهیده نمی شود؟ و چرا از تحریکات بعضی اعضای «بیت رهبری» که بر اساس دشمنی خود با رئیس دولت به فتنه آفرینی در پس ماجرا مشغول بودند نامی برده نمی شود؟ چرا از جناب ناطق نوری که گفته می شود هم در حین برگزاری انتخابات و هم در نیمه شب انتخابات تماسهای مشکوک و تحریک آمیزی با نامزد بازنده داشته اند و او را در خیالات خود مصمم کرده اند نامی برده نمی شود؟
... سوالها بسیار بیش از این است اما جواب همه این سوالها جوابی واضح و صریح است، دیوار همه اینها بلند است اما دیواری کوتاه تر از دیوار بسیج پیدا نمی شود، زبان اینها دراز و قدرتشان غالب است اما بسیج هیچ زبان گویا و مقام مدافعی ندارد، اینها گردنهایشان کلفت است اما در کشوری که بدون تردید وامدار و مدیون بسیج و بسیجی است گردنی به نازکی گردن بسیج و صدایی کوتاه تر از صدای نیروهای وفادار به انقلاب پیدا نمی شود. در نظامی که نام اسلامی را یدک می کشد طلبکارها و مدعیان به اصول لایتغیر تبدیل شده اند و وفادارن و فداکاران بی ادعا طفیلی حکومتی هستند که تنها در بحران ها و سختی ها به وجودشان احتیاج پیدا می شود.
آقای خامنه ای در این مدت تنها به انتقاد از بعضی نخبگان اکتفا کرده اند و اصطلاح مبهم نخبگان و مبهم تر از آن اصطلاح «مردودی نخبگان» را به کار برده اند. استفاده از این واژگان که چند صباحی ورد بعضی رسانه ها می شود و پس از تکرار طوطی وار آن از بعضی نابغه های ولایت پرست! به زودی از سر زبانها می افتد چه سودی به حال کشور دارد؟ کیست که نداند این نخبگانی که از مردودی آنها سخن گفته می شود حداقل یک دهه پیش مردود شده اند و تنها این نظام است که خوشبینانه و ساده لوحانه مردودی آنها را نادیده انگاشته تا برای بار چندم مردود شوند، یا خیانتهایشان نادیده گرفته شود و یا در کمال اطمینان مورد عطوفت و رأفت اسلامی! قرار بگیرند. هزینه این حرکت های قهقرائی و خسارت های فراوان باقیمانده از آن به عهده چه کسی است؟
نظام اکنون از موضع قدرت با متخلفان و متهمان این قضایا برخورد می کند اما آیا تضمینی برای پایداری این وضعیت وجود خواهد داشت؟ آیا نظام آماده است تا یکبار دیگر دست روی دست بگذارد و شاهد ماجرایی مشابه با خسارت ها و هزینه هایی غیرقابل پیش بینی باشد؟ اغتشاشات تهران ادامه همان ماجرای هجده تیریی است که با ده سال مدارای نابجا و نادرست با مقصرین و محرکین آن به چنین مرحله دامنه داری کشیده شد. نامهای تاجزاده و حجاریان و عطریانفر و ابطحی و ... که هم اکنون نمایش تازه ای برای «سیکل محاکمه و بخشش» آنها به پا شده است برای مردم کوچه و بازار هم اسمهای آشنایی هستند چه رسد به کسانی که سر و کاری با سیاست دارند.
اکنون «میانه روی دستوری نظام» شکل مهوعی به خود گرفته است. مسئولین نظام می خواهند چنین تلقی کنند که ماجرا تمام شده است و با همین ژست است که کم کم لزوم «رأفت اسلامی» در حق مجرمینی که اظهار ندامت(؟!) کرده اند به افکار عمومی القاء می شود. اما رأفت اسلامی در حق کسانی که به دروغ اظهار ندامت می کنند تا از بند رها شوند و به رویه سابق خود بازگردند چه سودی برای کشور دارد؟ رأفت اسلامی اگر چیز روایی بود امیرالمومنین آن را در حق اصحاب رسول الله و ام المومنین و کاتبان قرآن روا می داشت! اعمال رأفت اسلامی مختص ضعفا و بیچارگانی است که از سر جهالت و استضعاف برای اولین بار جرمی را مرتکب شده باشند نه آنها که با احقاد بدریه و حنینیه روبروی نظامی که به داعی حکومت اسلامی تشکیل شده است می ایستند و بی شرمانه همه چیز مملکت را به بازی می گیرند.
بنابراین به مصداق النصیحة لائمة المسلمین باید از سر دلسوزی و وفاداری به رهبری نظام حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله العالی) تذکر داد که رویه نادرست پیشین باعث چنین حوادثی شده است و معلوم نیست که ادامه همین روند چه آینده ای را پیش روی نظام خواهد گذاشت و چه تلخی های تازه ای را به بار خواهد آورد؟ این تذکر نه از زبان ما کوچکترین ها که از زبان امیرالمومنین است که فرمودند: «اذا کان الرفقُ خُرقا کان الخرق رفقا». آنجا که مدارا خشونت به بار می آورد، خشونت عین مدارا محسوب می شود. اینطور نیست که همیشه برخورد مسالمت آمیز و مهربانانه نتایج مثبتی در پی داشته باشد، هیچ حکومت و دولتی با لبخند نتوانسته است کاری از پیش ببرد یا اقتدار خود را ترمیم کند، نداشتن قاطعیت در عمل و بی تصمیمی نسبت به مسائلی که بالبداهه مضر و مخرب هستند به نتایج فاجعه بار منجر می شود. تکلیف مداری هرگز با رودربایستی و نصیحت و ملاحظه کاری جور در نمی آید، درست است که آدم تکلیف مدار همیشه مصلحت را ذیل تکالیفش لحاظ می کند اما هیچ وقت هم «تکالیف مسلم» را فدای مصالح کوتاه مدت و ظاهری نمی کند.
تتمه:
نظرات