با این حساب اگر آقای دکتر ذبیحی سر کلاسهای خود حاضر شده باشند دست کم 10 سالی در هندوستان به سر بردهاند و...
محمود فرجامی M_farjami@yahoo.com پس از آنکه برادر عزیزمان، مهندس علیآبادی که به گواهی جواد خیابانی و مادر ورزش ایران، به حق برای ورزش ایران پدری کرده بود به عنوان وزیر پیشنهادی نیرو رای نیاورد؛ روابط عمومی وزارت نیرو در فکسی به رسانهها مشخصات وزیر پیشنهادی بعدی برای این وزارتخانه را اعلام کرد. در این اطلاعیه اعلام شده است که آقای علی ذبیحی به شماره شناسنامه 1200 متولد اراک که به عنوان وزیر پیشنهادی بعدی به مجلس معرفی خواهد شد دارای مدارک دیپلم ریاضی، لیسانس مهندسی برق از دانشگاه بنگالور هند، فوق لیسانس مکانیک کاربردی از دانشگاه مدارس هند و دکترای مکانیک کاربردی باز هم از دانشگاه مدارس هند هستند. با این حساب اگر آقای دکتر ذبیحی سر کلاسهای خود حاضر شده باشند دست کم 10 سالی در هندوستان به سر بردهاند و اینکه از میان اینهمه دانشآموخته رشتههای برق و مکانیک که یا از دانشگاههای معتبری دانشآموخته شدهاند یا دست کم در ایران درس خواندهاند و کار کردهاند، چرا ایشان برای این سمت انتخاب شدهاند حتما حکمتی دارد که بیش از همه ما طنزنویسها مستحق کشف یا اختراع آن هستیم.
به نظر من تنها احتمالی که وجود دارد صاحب سبک بودن وزیر پیشنهادی مذکور بر سبک هندی ریاست بر وزارتخانه و تامین آب و برق مردم است که لابد فواید بسیاری دارد اما از آنجا که از لحاظ علمی یا اجرایی هند در زمینه صنایع مرتبط با وزارت نیرو حرف خاصی برای گفتن ندارد، وزیر هندوستان دیده ما حتما از سایر روشهای هندی که در دنیا شهرت دارد برای این منظور کمک خواهد گرفت. در زیر یک نمونه را بازسازی کردهایم:
خارجی- روز- بالای سد کرخه
ذبیحخان، آرتیست اول فیلم «مرد نیرودار» که خبردار شده جبار سینک طی یک دسیسه با افرادش آب پشت سدها را دزدیده و تامین آب و برق آبی آن منطقه را با مشکل مواجه کرده، در حالی که مسلسلی هفتاد منی در دست دارد با جیپش به بالای سد میرسد. سکوت مرگباری منطقه را فراگرفته و باد مرموزی میوزد. (افکتهای مناسب در نظر گرفته شود)
ذبیح خان: دلم میخواد بدونم کدوم نامردی این بلا رو سر مردم بی چیز این منطقه آورده.
خالد کاپور (نگهبان سد): اوه خدا خیرت بده ذبیح خان که خودت رو رسوندی. جبار سینک این کار رو کرده. ولی به جنگ اونا نرو کشته میشی. ما رو یتیم نکن.
ذبیح خان: نه باید برم و حق این نامرد رو کف دستش بذارم.
خالد کاپور: نه تو رو خدا نرو. بچهها جلوشو بگیرین.
(تمام نگهبانها و کارکنان آنجا به دست و پای ذبیح خان میافتند)
جماعت: نه... نرو ذبیحخان. ما رو یتیم نکن... تو رو خدا گذشت کن.
ذبیحخان: اما من برای همین کار اومدم اینجا. میرم و همهشون رو با مشت و گلوله روی بشکههای خالی میندازم و آب و برقهای دزدی رو پس میگیرم.
جماعت: نه... اونا خیلی زیادن... ما رو یتیم نکن... ما رو یتیم نکن.
ذبیحخان: ای بابا... چیه هی اینقدر تکرار میکنین ما رو یتیم نکن؟... مگه من باباتون هستم؟
خالدکاپور: پس چی وولک... شما مگه پدر نیروی ایران نیستی؟... خب میشی پدر ما دیگه.
ذبیح خان: اون یه لقب مجازیه.
خالد کاپور: نهی نهی!... شما طی همین دوره با کارهایی که کردی واقعا با نیروی ایران عروسی کردی و شدی پدر نیروی ایران. اسنادش هم موجوده!
جماعت: آره ذبیح خان... تو نباید بری... ما رو یتیم نکن.
(صدای قهقههای شیطانی به گوش میرسد. زومبک با تمام شدت. جبار سینک با نیروهایش روی کوه دیده میشود.)
جبار سینک: بذارید بیاد ببینم چی میگه؟
ذبیحخان: کارت تمومه جبار.
جبار سینک: چطوری مثلا؟
(ذبیح خان قبل از اینکه جبار و دار و دستهاش فرصت کاری داشته باشند با مسلسلش طوری به اسلحههای آنها شلیک میکند که بدون اینکه خودشان آسیبی ببینند، خلع سلاح میشوند.)
جبار سینک: نه باورم نمیشه. تو چطور از اون فاصله اینطوری شلیک میکنی و به هدف میزنی؟
ذبیحخان: من توی بنگالور 10 سال تموم مشق کردم.
همهمه از میان دارودستهی جبار بلند میشود: بنگالور؟! اوه... نه... فرار کنید...
ذبیح خان سوراخ سمت چپ بینی جبار را نشانه میرود.
ذبیحخان: حالا بگو آب و برقهایی که دزدیدین رو پس بدن والا یه گلوله حرومت میکنم.
جبار سینک: بچهها هر کاری میگه بکنید.
افراد جبار آب و برقهای دزدیده شده را پس میدهند. مردم با خوشحالی – و ضمن پرهیز از هر گونه آواز خواندن و دور درخت گشتن و به خصوص با پای برهنه روی خرده شیشهها رقصیدن - جشن میگیرند و تاج گلی را به گردن ذبیحخان میاندازند. دود و پودرهای رنگی فضا را میپوشاند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود.
موسیقی تیتراژ پایانی / اسمم بابا برقیهی / دو یو نو کارم چی هی/ محبتی اوری وِر/ جوانی قانون کبر/ آب جوبینگی مراتی/ وولین کرتاهی نیرو سراتی / ...
نظرات