روی دیگر کودتا

"فکر می‏کنم بد نیست برای لحظاتی هم که شده، این همبستگی‏ها را به جای جدایی‏ها ببینیم و به روزهای خوش آزادی و اتحادهای سبز آینده بی‏اندیشیم."

این روزها همه جا سخن از کودتا و فجایع بعد از آن است، اینکه رای ملتی بزرگ را خیلی محترمانه و در کمال خونسردی ربودند و بااین رای، مشروعیت کسب نکرده خود را در گوش فلک داد زدند. کشتند، دستگیر کردند و تجاوز کردند. چه بسیار خانواده‏هایی را کهداغدار نکردند و چه دل‏ها را که در ماتم فرو نبردند. با آبروی افرادی بازی کردند که سال‏ها آبروی ایران در سراسر دنیا بودند، بهشخصیت‏هایی حمله کردند که سال‏ها سابقه مبارزه با استبداد داخلی و استکبار بیرونی را داشتند، اما فکر می‏کنم باید ماجرا را از زاویهدیگری هم نگریست.

اگر یک روی این سکه کودتا؛ خشم، کینه، خون، دروغ، تهمت و فریب بود، روی دیگر آن اما، نوعی اتحاد زیبا بود، یک همگرایی آهسته ولی مطمئن، که هر چقدر تلاش می‏کنند آن را با سخنان و بی‏دادگاه‏ها و اعمالشان محو کنند، به لطف حماقت‏های خودشان، به تقویت آن کمک می‏کنند که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!

حدود 30 سال پیش مردم این سرزمین، به همراهی عقلای جامعه خود و به رهبری مردی از نسل شهید کربلا، حرکتی را به ثمر نشاندند که حاصل ده‏ها سال مبارزه برای کسب آزادی و استقلال و تعیین حق سرنوشت بود. سال‏ها گذشت و این عقلای قوم اندک‏اندک از هم دور شدند و اختلاف بینشان رسوخ کرد، اگرچه هنوز خاطرات روزهای مبارزه را در ذهن داشتند. روزگار گذشت و گذشت تا شد روز 23 خرداد، روزی که باید آن را در کنار 28 مرداد نوشت. هر چه از این روز گذشت بزرگان جامعه دریافتند که باید یکی شوند و کدورت‏ها را دور بریزند تا کوچک‏های دیروز و بزرگ‏نماهای امروز، حاصل یک عمر مبارزه‏شان را با مشتی تهمت و دروغ به ویرانه بدل نسازند.

اینکه هاشمی در صف حامیان ملت قرار گرفته، اینکه کروبی و خاتمی که اخبار 20:30 مدام سعی داشت و دارد روابطشان را شکراب نشان دهد، با رئیس جمهور موسوی بیانیه مشترک می‏دهند، از هم حمایت می‏کنند، یا اینکه احزاب سیاسی میانه‏رو، اصلاح‏طلب و حتی بعضی اصولگراهای معتدل، آن‏هایی که تا همین چند ماه قبل علی‏رغم تمام اشتراکات با هم بحث و جدل‏های فراوانی داشتند و اکنون به واسطه دوستان دربندشان، بخاطر آرمان‏های واحدشان و بخاطر دفاع از هم به کودتاچیان هشدار می‏دهند، اینکه مردم دوباره چشمشان به دهان مراجع و بزرگان دینی است تا از بیان و قلم آن‏ها دل و جرات دوباره بگیرند، یا اینکه خط و نشان‏های دیروز به رفاقت‏ها و اتحادهای نوشته و نانوشته امروز تبدیل شده است.

انگار اصلاً این کودتا لازم بود تا یکبار دیگر همه را بهتر اندازه‏گیری کنیم، با خط‏کشی بنام مردم‏داری و آزادی. این اتحاد به قدری برای آن‏ها خطرناک شده که مدام اختلافات پیشین را به یاد می‏آورند، مدام می‏گویند شمایی که تازه با هم دست اخوت داده‏اید، یادتان رفته همین دیروز سایه هم را با تیر می‏زدید، اما زهی خیال باطل، ما اینبار قصد نداریم بخاطر یک دستمال، قیصریه را آتش بزنیم، چون فهمیده‏ایم که وحدت ما رمز شکست آن‏هاست، چون فصل مشترک همه ما آرمان‏هایی است که پدران و مادرانمان جوانی‏شان را برای آن صرف کردند: استقلال، آزادی و حکومت مردم بر سرنوشت خود.

کم‏کم می‏توان خطی را در جامعه مشاهده کرد، چون دیگر دیوار تعارفات فروریخته، تقریباً صورت واقعی هم روشن شده و آن‏هایی که با مردمند در یک طرف و آن‏ها که بر ضد مردم، در طرف دیگر و شکر خدا، هر روز خیلی‏ها به اردوگاه حامی مردم وارد می‏شوند و آن‏ها از همین می‏ترسند، اینکه روزی چشم باز کنند و ببینند دورشان خالی‏است، همه ترکشان کرده‏اند، ولی ما دوستانمان را یا لااقل هم تیمی‏هایمان را نگه می‏داریم، با دوستی، با محبت و صفا، چون ایمان داریم که دست خدا با جماعت است.

فکر می‏کنم بد نیست برای لحظاتی هم که شده، این همبستگی‏ها را به جای جدایی‏ها ببینیم و به روزهای خوش آزادی و اتحادهای سبز آینده بی‏اندیشیم.

موج سبز آزادی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی