هفت دشنه بر قلب آمریکا



تأملات فـیدل کاسترو

ترجمه: ا. م. شیری

مقالات مندرج در مطبوعات مختلف را که از سوی انسانهای خردمند، مشهور و نیمه مشهور با استناد به اطلاعات منابع قابل اعتماد نوشته می شود، می خوانم و دو باره می خوانم.

همه بشریت ساکن زمین، در همه جا آشکارا با خطر اقتصادی، اکولوژیکی و نظامی ناشی از سیاستهای ایالات متحده آمریکا مواجه شده اند، اما هیچ یک از خلقهای جهان به اندازه مردم ساکن در سرزمینهای همسایه این دولت هژمونیستی – خلقهائی منطقه ای که در جنوب آن واقع است، با این همه مشکلات جدی مواجه نیستند.

حضور چنین امپریالیسم قدرتمندی که دارای پایگاههای متعدد نظامی، ناوهای هواپیمابر و زیردریائیهای هسته ای، کشتی های جنگی پیشرفته در همه قاره ها و همه اقیانوسها، آخرین نوع هواپیماهای جنگی قادر به حمل انواع تجهزات نظامی و سرباز که دولت متبوع آنها بی مجازات ماندنشان را هم تأمین می کند، می تواند موجبات دردسر هر دولتی اعم از چپ، میانه رو و راستگرا، متحد و یا غیر متحد ایالات متحده امریکا را فراهم کند.

مشکل ما بعنوان همسایه آنها، عبارت این نیست که، آنها به زبان دیگری صحبت می کنند واین کشورها، کشورهای دیگری است. مردمانی با رنگ پوست متفاوت و تعلقات ملی مختلف در قاره آمریکا ساکن هستند. از جمله، مردمی مثل ما، که قادر به درک هر احساسی بدین و یا به آن معنی هستیم.

سیستم دراماتیکی را در آنجا برقرارساخته و به همه تحمیل کرده اند. این سیستم، از لحاظ به کارگیری زور و شیوه های سلطه طلبی متداول در طول تاریخ ابدا جدید نیست. جدید، فقط این دورانی است که ما در آن زندگی می کنیم. بر خورد از دیدگاه سنتی به این مسئله اشتباه است و به هیچ کس هم هیچ کمکی نمی کند. هر قدر در این باره، که مدافعان این سیستم چگونه فکر می کنند، مطالعه می کنی، می خوانی و می آموزی، به این نتیجه می رسی که این امر، ناشی از طبیعت سیستمی است که، همیشه بر خودپرستی و غرایز اولیه انسان ها متکی است.

اگر بر اهمیت شعور و قابلیت تسلط آن بر غریزه اطمینانی وجود نمی داشت، جای هیچگونه امیدواری حتی به تغییر جزئی در هیچ دوره تاریخ بشری نمی توانست وجود داشته باشد. همچنین فهم موانع دهشتناکی که در مقابل برخی رهبران سیاسی کشورهای آمریکای لاتین و یا دیگر کشورهای نیمکره ایجاد کردند، ممکن نبود. در نتیجه نهائی، خلقهائی که دهها هزار سال قبل از کشف آمریکا در این منطقه جهان زندگی می کردند، قبل از هر چیز، نبایستی آمریکای لاتینی، مختلط یا اروپائی می بودند، بلکه، شکل و قیافه آنها بیشتر شبیه مردم آسیا بود که نیاکان شان از آنجا آمده است. امروزه ما این را در سیمای هندوهای مکزیک، آمریکای مرکزی، ونزوئلا، کلمبیا، اکوادور، برزیل، پرو، بلیوی پاراگوئه و شیلی- کشورهائی که صفحات ماندگار تاریخ شان را آرااوکانها نوشته اند، می بینیم. در برخی مناطق کانادا و آلاسکا آنها ریشه هندوئی خود را بطور کامل حفظ کرده اند. اما ساکنان بومی در اکثر اراضی ایالات متحده آمریکا بوسیله کشور گشایان سفید منهدم شده است.

همه می دانند که برده داران میلیونها آفریقائی را به زور از سرزمینهای خود جدا کرده، برای بردگی به این قاره آوردند. در برخی کشورها، مثلا، هائیتی و بخش بزرگ جزایر کارائیب نسل آنها اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند. در دیگر کشورها، اقلیت قابل توجهی محسوب می شوند و دهها میلیون اعقاب آفریقائی تباران، اتباع درجه دوم و فقیرترین مردم ایالات متحده آمریکا شمرده می شوند.

این کشور در طول قرنها خواستار بر قراری حقوق انحصاری برای خود در قاره [ما] بوده است. این کشور در سالهای مارتی تلاش کرد ارز واحدی را، بر اساس فلز- طلا که در طول تاریخ همیشه دارای ارزش بوده است، تحمیل کند. تجارت بین المللی نیز بر پایه همین ارز انجام می گیرد. امروز حتی آن هم[طلا] وجود ندارد. از دوره ریاست جمهوری نیکسون، تجارت جهانی بر اساس دلار- اسکناس کاغذی که ایالات متحده آمریکا چاپ می کند و ارزش آن نسبت به سالهای ۱٩۷۰، تقریبا ٢۷ برابر کاهش یافته است، انجام می گیرد. این، یکی از اشکال تابع سازی بخود و فریب بقیه جهان است. اما، امروز ارزهای دیگری در تجارت جهانی و صندوق ذخایر ارزی، بطور مرتب عرصه را بر دلار تنگ می کنند. اگر از یک طرف ارزش پول امپریالیسم کاهش یابد، یعنی در نقطه مقابل، ذخایر نظامی آن رشد می یابد. این ابرقدرت امپریالیستی، پیشرفته ترین علوم و تکنولوژی را انحصارا برای ساخت تسلیحات بخدمت گرفته است. در حال حاضر، سخن تنها بر سر در اختیار داشتن هزاران کلاهک هسته یا دیگر سلاحهای پیشرفته با قدرت ویرانگری فوق العاده نیست. بلکه، صحبت بر سر هواپیماهای بی سرنشینی است که بطور اتوماتیک هدایت می شوند. سخن بر سر تخیلات ساده نیست. هم اکنون، برخی از این نوع هواپیماها در افغانستان و دیگر کشورها مورد استفاده قرار می گیرند. طبق برخی آخرین خبرهای مربوط به آینده نزدیک، در ٢۰٢۰ و شاید پیشتر از آن که کلاه یخی قطب ها ذوب می شوند، امپریالیسم در نظر دارد نیروهای مسلح خود را با ٢۵۰۰ هواپیمای نظامی، ۱۱۰۰ هواپیمای جنگی اف- ٣۵ و اف- ٢٢ از نوع شکاری و بمب افکنهای نسل پنجم تجهیز کند. این پتانسیل فقط زمانی قابل تصور است که گفته شود که هواپیماهای اف-۵ موجود در پایگاه سوتو- کانو در هندوراس برای آموزش خلبانان این کشور بکار گرفته می شود و هواپیماهای اف-۱٦در اسکادرانهای کوچک به نیروی هوائی ونزوئلا قبل ازبه حاکمیت رسیدن چاوز، شیلی و کشورهای دیگر فروخته شده است. این هم جالب است بدانیم که، امپریالیسم برنامه ای در دست دارد که طبق آن، بعد از سی سال هواپیماهای جنگی ایالات متحده آمریکا، شامل هواپیماهای شکاری تا بمب افکنهای سنگین و هواپیماهای سوخت گیری با سیستم روبات هدایت خواهند شد. این قدرت نظامی جزء نیازمندیهای زمینیان نبوده، بلکه، در خدمت آن سیستم اقتصادی است که امپریالیسم به دنیا تحمیل کرده است.

هر کسی می تواند بفهمد که اگر اتوماتیکها می توانند جانشین خلبانها بشوند، آنها همچنین می توانند جایگزین کارگران در کارگاهها و کارخانه های تولیدی هم بشوند. در این صورت، قابل درک است که کارگران معاهده تجارت آزاد که، امپریالیسم می خواهد به مردم نیمکره غربی تحمیل کند، مجبور خواهند بود با تکنولوژی پیشرفته و صنایع امپریالیسم به رقابت بر خیزند.

روباتها اعتصاب نمی کنند، آنها حرف شنو و منضبط هستند. ما از تلویزیونها ماشینهائی را دیدیم که، سیب و انواع دیگر محصولات باغی جمع آوری می کنند. می توان این سؤال را در مقابل زحمتکشان امپریالیسم هم مطرح ساخت. جایگاه کارگر در کجاست؟ سرمایه داری بی مرز در مرحله پیشرفته خود چه آینده ای را برای مردم تدارک خواهد دید؟ در پرتو این و دیگر واقعیتها، رهبران کشورهای گروه اوناسور، مرکوسور، گروه ریو و دیگر کشورها نمی توانند این مسئله عادلانه ونزوئلا را تجزیه و تحلیل کنند که: پایگاههای نظامی و نظامی- دریائی که ایالات متحده آمریکا می خواهد در اطراف ونزوئلا و قلب آمریکای جنوبی تأسیس کند، چه هدفی را دنبال می کنند؟ بخاطر دارم که چند سال پیش، زمانی که روابط دو کشور خویشاوند جغرافیائی و تاریخی کلمبیا و ونزوئلا بشدت تیره شد، کشور کوبا، آرام و بی سر و صدا مبتکر صلح بین دو کشور گردید. ما کوبائیها، هیچگاه دو کشور برادر را به جنگ با هم تحریک و تشویق نخواهیم کرد. تجارب تاریخی نشان می دهد که، طرف روشن اقدامات ایالات متحده آمریکا و سستی و بی پایگی اتهامات آن عبارت از این است که، گویا ونزوئلا تسلیحات مورد نیاز [چریکهای] فارک را تأمین می کند، بموازات [این تبلیغات]، مذاکره پیرامون معاهده هفت ماده ای که استفاده هواپیماها و کشتی های نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا از حریم اراضی این کشور[کلمبیا] را مجاز می کند، ونزوئلا را وادار ساخته است سرمایه ای را که می بایست در جهت امور اقتصادی، برنامه های اجتماعی و همکاری با دیگر کشورهای منطقه، کشورهای رشد نایافته و با امکانات محدود مصرف کند، در زمینه امور تسلیحاتی بکار گیرد.

ونزوئلا در مقابل خلق برادر کلمبیا مسلح نمی شود، این کشور برای مقابله با امپریالیسم که تلاشهای خود را برای شکستن انقلاب ادامه می دهد و امروز جدیدترین تسلیحات خود را در مرزهای ونزوئلا مستقر می کند، مسلح می شود.

این اشتباه است هر گاه تصور کنیم که این اقدامات، فقط ونزوئلا را تهدید می کند. این تهدید متوجه همه کشورهای جنوبی قاره است. همانطور که آنها اعلام کردند، هیچ یک نمی تواند این مسئله را کتمان کند.

نسلهای امروز و فردا، رهبران خود را بخاطر رفتار امروزشان محکوم خواهند کرد. سخن فقط بر سر ایالات متحده آمریکا نیست بلکه بر سر سیستم حاکم بر ایالات متحده است. پیشنهاد آن کدام است؟ در چه سمتی تلاش می کند؟ این کشور تجارت آزاد را، به عبارت دیگر، ویرانی همه کشورهای ما، حرکت آزاد کالا و سرمایه، منهای حرکت آزاد انسانها را پیشنهاد می کند. این کشور در هراس از اینکه، جامعه مصرفی غنی بر سر فقیران آمریکای لاتینی، هندوها، سیاهپوستان و مولاتیها یا سفیدهائی که از بیکاری رنج می برند، آوار می شود. از این رو، همه آنهائی را که از مقررات سرپیچی می کنند و یا زیادی هستند، اخراج می کنند. اغلب آنها را در حین ورود به محدوده ارضی آمریکا می کشند یا زمانیکه به آنها احتیاجی ندارند، به صورت گروهی بر می گردانند. ۱٢میلیون نفر مهاجر غیر قانونی از آمریکلای لاتین و حوزه کارائیب در ایالات متحده آمریکا زندگی می کنند. در کشورهای ما، بویژه در کشورهای کوچک و فقیر، اقتصاد جدیدی رایج شده است. اقتصاد انتقال پول. زمانیکه بحران آغاز می شود، ضربه اصلی بر مهاجران و نزدیکان آنها وارد می شود. بین پدر و پسر جدائی می افتد و اغلب برای همیشه. با نامنویسی مهاجران به سن سربازی رسیده، آنها را برای جنگیدن در راه «آزادی و دموکراسی» در هزاران کیلومتر دورتر، وادار می کنند و در بازگشت، اگر زنده برگردند، آنها را به تابعیت ایالات متحده آمریکا در می آورند. بدین ترتیب، برای آنها که خوب آموزش داده اند امکاناتی فراهم می آورند و پیشنهاد می کنند که بجای ادامه خدمت در ارتش، بعنوان سرباز پیمانی با شرکتهای خصوصی ارائه کننده خدمات به نیروهای جنگی امپریالیسم، قرارداد امضاء کنند.

خطر جدی دیگری نیز وجود دارد. بطور مرتب خبرهائی از مرگ مهاجران مکزیکی و دیگر کشورهای منطقه که، تلاش می کنند از مرز کنونی بین مکزیک و ایالات متحده آمریکا بگذرند، انتشار می یابد. تعداد قربانیان عبور از این مرز در طول هرسال، از تعداد همه قربانیان عبور از دیوار مشهور برلین در طول ٢٨ سال موجودیت آن، تجاوز می کند.

و یک مسئله باور نکردنی دیگر این که، تعداد دقیق قربانیان جنگها در جهان که سالانه به هزاران نفر می رسد، معلوم نیست. تعداد کشته شدگان مکزیک در سال ٢۰۰٩، به رقم بیشتر از عده سربازان کشته شده آمریکا در جنگ عراق در طول دوره زمامداری جرج بوش رسیده است. در مکزیک، بر سر تسلط بر بازار مواد مخدر که در سطح جهانی در اختیار ایالات متحده آمریکاست، جنگ در گرفت. اما، در اراضی ایالات متحده آمریکا، پلیس و نیروهای مسلح این کشور با تاجران مواد مخدر جنگ نمی کنند. جنگ به مکزیک و آمریکای مرکزی، بویژه در وهله اول به اراضی نزدیک به ایالات متحده آمریکا، صادر شد. صحنه های دهشتناک انبوه جنازه های روی هم انباشته شده و خبرهای مربوط به کشته شدن مردم که در منطقه عملیات سعی می کردند جان خود را نجات دهند، تلویزیونها نشان دادند و پخش کردند. هیچ یک از این صحنه ها در اراضی ایالات متحده آمریکا اتفاق نیافتاده بود.

چنین موج خشونت و خونریزی در سطح وسیع تر یا محدودتر به کشورهای آمریکا جنوبی گسترش داده می شود. عامل این همه، کجا غیر از بازار سیر ناشدنی آمریکا می تواند باشد؟ استعمال مواد مخدر همچنین، تمایل به توزیع در کشورهای دیگر منطقه را با خود دارد که به سهم خود، زندگی تعداد بیشتری از انسانها را در مقایسه با مجموع قربانیان بیماریهای ایدز، مالاریا و دیگر امراض خطرناک به مخاطره می اندازد و تباه می کند.

در اجرای برنامه های سلطه گرانه امپریالیسم، مبالغ هنگفتی برای پخش اخبار دروغ و فریب اذهان عمومی صرف می شود. آنها برای انجام این کار، به همکاری تنگاتنگ با الیگارشی، بورژوازی، نخبگان راستگرا و رسانه های جمعی تکیه می کنند. آنها کارشناسانی هستند که اشتباهات و تناقض گفته های سیاستمداران را بیان می دارند. سرنوشت بشر نباید بدست روباتها و یا انسانهای تبدیل شده به روبات سپرده شود.

دولت ایالات متحده آمریکا برای پیشبرد سیاستهای خود از طریق دپارتمان دولتی و آژانس توسعه بین المللی آمریکا، ٢/٢ میلیارد دلار اختصاص داده است که، ۱٢ درصد بیشتر از مبلغی است که در سال آخر زمامداری بوش صرف گردید. تقریبا ٤۵۰ میلیون دلار آن برای اثبات این مسئله صرف خواهد شد که، بیدادگری تحمیلی بر جهان، بمفهوم دموکراسی و احترام به حقوق بشر تعریف شود. آنها همیشه توجه مردم را به سوی غرایز و خودپرستی جلب می کنند، شعور و وجدان را خوار می شمارند. روشن است که در طول ۵۰ سال گذشته با مقاومت مردم کوبا مواجه بوده اند. مقاومت، سلاحی است که هیچگاه مردم به زمین نخواهد گذاشت؛ پرتوریکوئیها توانستند، با محاصره میدان تیراندازی، مانور جنگی در جزیره وکس (vekes) را متوقف سازند.

امروز میهن بولیوار، کشوری که نقش تاریخی خود را در مبارزه برای آزادی خلقهای آمریکا ایفا می کند، بیش از همه آنها را نگران ساخته است. کوبائیها، که بعنوان متخصص در زمینه بهداشت و تندرستی، کارکنان آموزش و پرورش، معلمان ورزش و تربیت بدنی، انفورماتیک، کارشناسان امور کشاورزی و دیگر عرصه ها کمک می کنند، باید با استقامت و پایداری تمام، وظیفه انترناسیونالیستی خود را به انجام برسانند و نشان دهند که، خلقها می توانند مقاومت کنند و از مقدس ترین اصول بشری در جامعه پاسداری می کنند. در غیر این صورت، امپریالیسم، تمدن و نوع بشر را نابود خواهد کرد.

پنجم اوت ٢۰۰٩.

منبع: «سووتسکایا راسیا»،

شماره: (۱٣٣۰۱)٨٤،

تاریخ: ٨ اوت ٢۰۰٩.

دریافت از طریق ایمیل تیغونک

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام