ندا، نماد پیشگامان بی نام و نشان آزادی خواهی
پائولا اسلاتر
«ندا، نماد پیشگامان بینام و نشان آزادیخواهی»
ایرج ادیبزاده
Adibzadeh@radiozamaneh.comروز شنبه، سی خرداد ۸۸، برابر با بیست ژوئن ۲۰۰۹ ، ندا آقا سلطان، دانشجوی بیست و هفت ساله در جریان اعتراضهای مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری به ضرب گلوله کشته شد. نمایش فیلم خبری کشته شدن ندا، مردم جهان را تکان داد.
از آن پس ندا در ایران و خارج از ایران به نماد اعتراضی ایرانیان، ندای آزادی خواهی و سمبل اعتراضی دموکراسی خواهان ایران مبدل شد و نیز سمبل کشتهشدگان بسیاری که در جریان اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری، که روز دوشنبه، دوازده مرداد مراسم تحلیف آن صورت گرفت، مبدل شد.
این رویداد شاعران، ترانهسرایان و هنرمندان مختلف ایران و خارجی را تحت تأثیر قرار داد. دهها اثر با نام ندا بهوجود آمد. از جمله مجسمهی نیمتنهی ندا توسط «پائولا اسلاتر» در سانفرانسیسکو، پردهی چشمها اثر «تیم اُُبراین».
در میان هنرمندان ایرانی هم بازتاب این رویداد فراوان بود. چه از نظر ترانه و شعر و چه نقاشی. خانم وانشا رودبارکی، نقاش ایرانی ساکن پاریس تابلویی از ندا بهوجود آورد که قرار است در نمایشگاه آیندهی او که در واشنگتن برپا میشود به نمایش درآید.
وانشا رودبارکی از تأثیری که کشتهشدن ندا روی او گذاشت برای کشیدن این تابلو می گوید:
کمتر کسی را میتوانم ببینم و یا حدس بزنم که تحت تأثیر این حادثه و کل این جریان قرار نگرفته باشد. این پُرتره خیلی سمبولیک بود. یعنی کشتهشدن ندا به این شکل تمام مردم و ایرانیان به ویژه هنرمندان را تحت تأثیر قرار داد.
تابلویی از ندا، اثر وانشا رودبارکی / عکس: ایرج ادیبزاده
من بهعنوان یک ایرانی هنرمند نمیتوانستم خودم را جدا از آنهای دیگر ببینم و این اثری را که روی من گذاشت، در قالب هنر ترجمه نکنم. بنابراین خیلی سریع احساس منتقل شد و این تابلو در مدت زمانی بسیار کوتاهی به اجرا درآمد. می توانم بگویم حتا در عرض یکی دو ساعت.
برای اینکه پس از دیدن آن صحنه، اثری که روی من گذاشت، یک زن جوان ایرانی بود که حالا در قالب یک زن بود. میتوانست مرد باشد، میتوانست کسانی دیگر باشد. ولی به آن شکل کشتهشدن و خونی که جریان پیدا کرد، در واقع بخش قرمز پرچم ایران هست و رنگ سبز و رنگ سفید که اینها همه در این تابلو در تلاطم هستند.
هدف من این بود که هنوز جای خودشان را خوب پیدا نکردند و ثبات ندارند. چون وقتی رنگ قرمز این قدر در تحول و اضطراب و در حرکت هست، در رنگهای دیگر هم حرکت هست. این ثابت نیست و در حال حرکت است و دارد بالغ میشود و این دوران درد و مشکلات را، این پرچم را که نماد مردم ایران هست، پشت سر می گذارد.
امیدوارم که در آیندهی هرچه سریعتر، رنگها ثبات پیدا بکنند و ما بتوانیم پرچم ایران را آن طوری که هست، بدون خونین و با یک رنگ ثابت داشته باشیم و این دوران سخت را هم پشت سر بگذاریم.
شما چهرهی ندا را خیلی سمبلیک کشیدهاید، از همان عکسی که از چشمهای بازش در آخرین لحظهی حیاتش گرفته شده بود!
بله، دقیقاً همینطور است. البته سعی کردهام که در این پرتره شباهت به آن شکل وجود نداشته باشد. یعنی برای من او یک ایرانی بود، یک زن ایرانی یا یک ایرانی که حالا زن بود.
نخواستم که حتماً شباهت به این فرد را در این تابلو ترجمه کنم. و بازبودن چشمش در واقع بیدار بودنش در آن لحظهی آخر بود. نمایش این بود که این روح زنده است. اگرچه جسم الان خاموش شده و زنده نیست، ولی روح وجود دارد، زنده است و دارد ما را میبیند.
و این تابلوتان را در نمایشگاهتان هم میگذارید؟
این تابلو آخرین کار من است. پیشنهاد شده در یکی از نمایشگاههایی که در ماه اکتبر در واشنگتن خواهم داشت، به نمایش بگذارم.
اما نعمت میرزازاده (م. آذر)، شاعر ایرانی ساکن پاریس، ندا را سمبل جنبش ملی ایران در سی سال گذشته میداند که پیشگامان آن را زنان و دختران ایران تشکیل میدادند.
میدانید که اکنون قریب یک ماه و نیم است که در پاریس همچون دیگر شهرهای اروپا موج عظیم تظاهرات مردم ما ادامه دارد. اما این عکس ندا برای من یادآور این ویژگی است که در جنبش امروزِ ملی ما، در این رستاخیز ملی ایران، دختران ما، دختران ایران زمین، پیشگامان بینام و نشان، اما سرفراز این آزادیخواهی هستند.
این ندا برای من یادآور سی سال پیش و بعد از انقلات بهمن ۵۷، در نخستین روزهای بعد از انقلاب است که حجاب اجباری بر دختران و زنان و بانوان ما تحمیل میشد، جمعیتی هزاران هزاری در خیابان انقلاب در زیر برف و با چتر با این شعار که «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» به خیابان آمدند.
برداشت از سایت رادیو زمانه
نظرات