سكوت عاليجناب سرخپوش



اگر سالها پيش عمده هم و غم اكبر گنجي در كتاب "عاليجنابان سرخپوش و خاكستري پوش" اين بود كه بگويد هاشمي رفسنجاني مانند عاليجنابان سرخپوش ناظر آگاه و خاموش قتلهاي زنجيره اي بود اما با گذشت سالها از آن دوران و در اين برهه حساس، سكوت هاشمي در برابر اين همه جفا به ملت و بخصوص در برابر تجاوزات زنجيره اي تكاندهنده در نامه كروبي به او، بار ديگر نشان داد كه او هنوزاصرار دارد همان عاليجناب سرخپوش بماند و اينكه گويي "تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است. نامه او به رهبري درست پيش از انتخابات به عنوان نخستين واكنش جدي او در برابر محمود احمدي نژاد آن هم پس از مناظره نشان داد كه گويي او تنها وقتي براي احقاق حق مي جنبد كه كسي وارد "منطقه ممنوعه" او شود. همچنين درست چند روز پيش از تنفيذ احمدي نژاد پيام او به احمدي نژاد از زبان مرعشي بطور گسترده اي در تابناك و ديگر رسانه ها منتشر شد كه در آن گفته بود: اگر حرفهايي را كه در مورد خانواده ما زدي پس بگيري در مراسم تنفيذ شركت خواهم كرد. شگفتا از اين همه وقاحت و دهن كجي به ملت!. انگار كه اين چند سال جفاي به ملت برايش پشيزي نمي ارزيد كه به گوشه قبايش هم نگرفت و حتما لازم بود تا فساد مهدي و فايزه و ياسر فاش شود تا او كمي بجنبد. انگار كه كسي نمي داند اگر قرار باشد حقيقتي در گفتار محمود احمدي نژاد سراغ گرفت، آن تنها حقيقت همان فساد آل هاشمي بود. اگر گاهي ديگران از ياد ببرند اما خود آيت الله هرگز از ياد نخواهد برد كه قبل از انقلاب آخوندي بود كه از راه دلالي زمين و ارث پدري به مكنتي رسيد و پس از پيروزي انقلاب از راه سياستبازي و بعضا حذف ناجوانمردانه رقيبان به آنچنان مقام خدايي و مقدسي رسيد كه خود باور كرده بود كه "دشمن هاشمي دشمن پيغمبر است". هركس كه آن غرور و تكبر و انتقاد ناپذيري او را در دوران رياست جمهوريش به ياد دارد بي گمان حقارت و خواري اين روزهاي او را به ديده دست قهار و منتقم روزگار با بهت و حيرت خواهد نگريست. او كه خود را مرد عبور از بحران جلوه داده و در اطلاعيه هاي پر از عجب و نخوت خود هاله اي از بزرگواري و تقدس و اعتدال دور خود تنيده است گويا كه نمي داند كه براي فردي چون او تا امير كبير شدن و مرد عبور از بحران شدن راه بسيار زيادي مانده است. اگر امير كبير در راه آزادي و اعتلاي ميهن، رگ خود را به تيغ جلاد سلطنت مطلقه سپرد اما اين شيخ سياستباز حاضر نيست حداقل گوشه اي از فسادi مهدي را با حمايت از خون و ناموس حراج شده مردمي دلشكسته بشويد. (براي آگاهي از فسادهاي ادعايي رجوع كنيد به مستندات عباس پاليزدار و مهدي خزعلي). گرچه او هرگز به آن جايگاهي كه در خيال مي بافد نخواهد رسيد اما تاريخ بار ديگر به او فرصتي داده تا چهره مخدوش خود را تا حدي ترميم كند. زمان به سرعت مي گذرد و كسي نمي داند هر روز و هر ساعت بر سر دختران و پسران اين مرز و بوم در زندانها چه مي رود و هنوز اين شيخ قدرت طلب لب فروبسته و تازه با محمود احمدي نژاد چاق سلامتي اش گرفته است و دوباره در مجالسي آغاز به شركت كرده بلكه او را بار ديگر در اين سناريوي پليد بازي دهند. شگفتا از اين همه اهانت و بي اعتنايي و دهن كجي به ملت!. كم كم نخبگاني چون ابراهيم يزدي، مهاجراني، موسوي (در نامه اخيرش به كروبي) آغاز به گلايه مستقيم و تلويحي از هاشمي كرده اند. مهاجراني در يكي از يادداشتهاي اخير خود مي نويسد: "وقتي آقاي بازرگان به هاشمي گفت شما اشتباه شاه را تكرار نكنيد هاشمي پاسخ داد: ما اشتباه شاه را تكرار نمي كنيم چونكه ديديم وقتي شاه فضا را كمي باز كرد حكومتش سقوط كرد. " انگار كه مهاجراني هم به ستوه آمده و تلويحي به او مي گويد كه گذشته او بر كسي پنهان نيست و تنها راه رستگاري و نجاتش استفاده از فرصت طلايي امروز است. وقتي خبرنگار اعتماد از ابراهيم يزدي مي پرسد كه هاشمي عملا قدرتي ندارد، يزدي قاطعانه مي گويد كه قدرت انجام كاري را دارد چون رييس مجلس خبرگان است. موسوي نيز در نامه اخيرش با تعابير "ستون روحانيت مبارز" و "روحانيت سكوت كرده" ضمن گلايه تلويحي از او مي خواهد سكوتش را بشكند و كاري بكند. مردم ما از خلال دهه ها سياست ورزي خوب آموخته اند كه فارغ از دلبستگي هاي عاطفي و احساسي، يكروز حامي و پشتيبان كسي باشند كه مطالبات آنان را پيگيري مي كند و چون به مطالبات آنان خيانت كرد يا در راه احقاق مطالبات ملي قصور آشكار كرد فرداي همان روز او را ملامت كنان و با بدنامي به گورستان تاريخ بفرستند. اگر ديروز برخي از اصلاح طلبان به خاطر سكوت موسوي در جريانات سياسي سالهاي اصلاحات او را ملامت مي كردند و حاضر به راي دادن به او نشدند اما امروز او را به خاطر جديتي كه در پيگيري مطالبات آنان نشان داده است در آغوش فشرده اند. به همين ترتيب است داستان شيخ اصلاحات مهدي كروبي كه مي رود تا تبديل به يك قهرمان ملي شود. آري! موسوي و كروبي از اين فرصت طلايي تاريخي با مردانگي و رشادتي كه در وجودشان بود سهم شايسته اي بردند اما بايد ديد آيا شيخ خاموش حداقل براي جبران مافات گذشته هم كه شده حركتي خواهد كرد. در روزها و هفته هاي آينده از سرباز جزء تا سران اين جنبش سبز بايد يكي از اهدافشان فشار بر آيت الله خاموش باشد تا بلكه براي حق پايمال شده، ناموس بر باد رفته و خون روان فرزندان اين خاك حركتي بكند. هر چند او خدمات انكارناپذيري نيز در كارنامه خود دارد اما نقاط سياه و منفي بسياري نيز هست كه قضاوت تاريخ را بر او بسي سخت و بي رحم مي كند. به همين دليل رستگاري و نگونبختي او وابسته به رفتار او در اين برهه حساس است، "يا با مردم يا در مقابل مردم" پايان

از وبلاگ روزگار

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام