بررسی روند هم آوایی صدا و سیما با کودتاچیان در ماه‌های اخیر

صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در اوایل ماه گذشته تولید یک سریال تلویزیونی با نام "آشپز باشی" را متوقف کرد. به گفته مسئولان صدا و سیما مشکلات مالی دلیل اصلی توقف تولید این سریال است. اما واقعیتی که این روزها بر زبان‌ها جاری است، خبر از ممنوع‌التصویر شدن عده بسیاری از بازیگران حامی جنبش سبز توسط صدا و سیما می‌دهد که عواقبش در دو ماه اخیر، دامنگیر این سریال و پروژه‌های دیگر صدا و سیما نیز شده است.

پرویز پرستویی و فاطمه معتمد آریا، بازیگران اصلی سریال آشپز باشی تنها دو نفر از خیل هشتصد نفری هنرمندان طراز اول ایران‌اند که در روزهای پیش از انتخابات، با حضور خود در کمپین‌های انتخاباتی یا ویدئوهای تبلیغاتی، با پشتیبانی از میر حسین موسوی، یک "نه" بزرگ به احمدی نژاد و سیاست‌های او گفتند. این حضور یکپارچه و متحد در حمایت از موسوی، برای دولت کودتا شروع یک کابوس تمام نشدنی بود. اشاره ظریفی در این حمایت وجود دارد که: چون اهالی فرهنگ و هنر، اهل اندیشه‌اند، هیچ صاحب اندیشه‌ای و هیچ کسی که صاحب تفکر است به آقای احمدی نژاد رای نمی‌دهد. کینه ورزی دولت احمدی نژاد از یک سو و خطر بالقوه‌ای که در نتیجه تداوم حضور هنرمندان در میان مردم، کودتاچی‌ها را تهدید می‌کرد از سوی دیگر، باعث شد تا دست به حذف بازیگران از جلوی چشم مردم بزنند و سینماگران و هنرمندانی چون آقای کیارستمی و مهرجویی و قبادی را مورد تخریب شخصیتی قرار بدهند تا از این طریق از تاثیر حرف‌های هنرمندان بر مردم کم کنند.

بنابراین طبیعی بود که در پی تقلب در انتخابات، کودتاچیان از هر راهی برای کاستن از تاثیر سخنان و مواضع هنرمندان بهره جویند. آن‌ها می‌توانستند پس از دستگیری هزاران شهروند عادی بیگناه، به راحتی به آن‌ها انگ آشوبگری بزنند و آن‌ها را اراذل و اوباش خطاب کنند. اما قادر نبودند هنرمندان را نیز به همین شیوه از میدان به در کنند. بنابراین سیاست حذف آن‌ها از انظار عموم و تخریب شخصیتی آن‌ها را در پیش گرفتند.

صدا و سیما، به عنوان یکی از بازوهای اجرایی این سیاست، نقش مهمی را در همراهی با خبرگزاری‌های وابسته به دولت به عهده گرفت. حذف بیش از ۲۵۰ نفر از بازیگرانی که به حلقه‌های حمایتی جنبش سبز پیوسته بودند، بخشی از پروژه بزرگی بود که با هدف تخریب چهره هنرمندان و جدا ساختن آن‌ها از مردم در دستور کار قرار داشت.

اما این، تنها نقش صدا و سیما در همراهی با کودتا علیه جمهوریت نبود. این رسانه، روند پخش اعترافات تلویزیونی دستگیر شدگان سرشناس را هم با هدف گمراه کردن مخاطبان در پی گرفت. "مخاطبان" مورد نظر صدا و سیما آن اکثریت قابل توجهی از مردم عادی‌اند که نه روزنامه می‌خوانند، نه به دلایل اعتقادی، از شبکه‌های ماهواره‌ای استفاده می‌کنند و نه به اینترنت دسترسی دارند. برای آن‌ها، صدا و سیما به طور سنتی و به باوری نادرست، مهم‌ترین منبع خبر و آینه تمام نمای جامعه ایران است.

پخش اعترافات از طریق تلویزیون ساده‌ترین کار ممکن بود، اما تنها راه نبود. صدا و سیما، در اقدامی از پیش طراحی شده، سعی کرد تا به طور غیر مستقیم هم افکار عمومی را برای پذیرش این اعتراف‌ها آماده کند. سریال رستگاران با این هدف و با چند هدف اساسی دیگر در دستور ساخت قرار گرفته بود.

از زمانی که سر و کله پلیس در این سریال پیدا می‌شود، یک روند معمایی برای یافتن مجرم اصلی شروع می‌شود و تقریبا در بیست، سی قسمت آخر، بیست یا سی بار، پای خیلی از آدم‌های قصه به اتاق بازجویی و اعتراف گیری کشیده می‌شود. و به طرز عجیبی همه‌شان، حتی شخصیت‌های کاملا منفی، خیلی راحت علیه خودشان اعتراف می‌کنند. در این سریال سعی شده بود تا اتاق بازجویی کاملا استاندارد به نظر برسد. یک پارچ آب، نور کافی، یک ماموری که در اتاق بغل صدا و تصویر بازجویی را ضبط می‌کند و تنها آزار جسمی به این خلاصه می‌شود که به متهم سیگار نمی‌دهند!

در طول سه دهه تولیدات نمایشی در صدا و سیما "رستگاران" از چند نظر یک استثنا است.نخست این‌که سابقه نداشته یک سریال طولانی (۵۰ قسمتی) به طور شبانه نمایش داده شود. طنزهای شبانه ۹۰ قسمتی هم به دلیل آن‌که هر قمست، قائم به ذات بوده و به لحاظ روایی و داستانی، به قسمت‌های قبل و بعد از خود وابستگی نداشته، هیچگاه تماشاگر را مجبور به تماشای همه‌ی قسمت‌ها نمی‌کرد. سریال‌های ماه رمضان هم هیچگاه به ۳۰ قسمت نمی‌رسیده و مردم روزه دار در این ماه، خود به خود در منزل می‌ماندند و وقت‌های مرده را صرف تماشای سریال می‌کرند. اما در شرایطی که در همه‌ی این سال‌ها اکثریت سریال‌ها بسیار سطحی و کم مایه و با حداقل جذابیت ساخته می‌شدند، رستگاران با داستانی فوق‌العاده قوی و جذاب، توانست خیلی از کسانی را که برای حضور در تجمعات مردمی ثابت قدم نبودند را هر شب پای تلویزیون بنشاند و سرگرم کند. این تصمیم که یک سریال با داستان دنباله دار به طور شبانه پخش شود، برای اولین بار و به منظور پایبند کردن هر شبی تماشاگران گرفته شد.

علاوه بر این، مضمون قصه هم موضوعی است که مورد علاقه کودتاچیان و شخص آقای احمدی نژاد است. در این داستان یک مبلغ میلیاردی سر ملت کلاه رفته و پلیس با رو کردن دست متخلفان اقتصادی، احقاق حق می‌کند. از این نظر، "رستگاران" در انتخاب لحنی که به حرف‌ها و شایعات موجود پهلو می‌زند، در راستای حمله به هاشمی رفسنجانی در این روزها به منظور حذف تدریجی او عمل می‌کند.

اما این‌ها که برشمردم مهم‌ترین کارکرد این سریال نیست. در شرایطی که این روزها تلخی و ناجوانمردی و بدبختی به طور واقعی در و دیوار شهر را گرفته، این سریال سعی می‌کند تا یک درام و تراژدی ساختگی را به خورد تماشاگر بدهد تا انرژی و خشمش را به جای آن‌که صرف عاملان این بی‌عدالتی‌های اخیر کند، صرف بد من‌های داستان بکند. خب، در داستان، کاتارسیس و تزکیه نفس و تخلیه روحی صورت می‌گیرد، و این مهم‌ترین قرص خواب برای مردمی است که از کشتارها و نامردمی‌های این روزها ناراحت‌اند. درست مثل قرص‌هایی که روان را به طور موقت آرام می‌کند. دارند همان بلایی را سر مردم می‌آورند که پرستاران فیلم "پرواز بر فراز آشیانه فاخته" به سر مردم می‌آوردند.

رستگاران، در یک روند شبیه سازی، مصیبتی مصنوعی را جایگزین مصیبت‌های واقعی امروز ایران کرد، تا ذهن‌ها را از حقایق تلخی که هر روز و هر لحظه رخ می‌دهد دور کند. طبیعی است که اگر تماشاگر ایرانی، فرصت چشم گشودن به این حقایق تلخ را پیدا کند، خشمش با هیچ کاری جز واکنش نشان دادن در کوچه و خیابان فروکش نخواهد کرد. اما وقتی با مصیبت‌های مصنوعی منقلب شود، با تماشای عاقبت خوش داستان نیز به نوعی رستگاری و آرامش خیال می‌رسد و این همان چیزی است که کودتاچیان در روزهای سخت نبرد با مردم، نیازمند آن بودند.


مهدی عبدالله زاده

منبع: گذار

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی