حضور غرور آفرین مردم به جهت اعتراض در روز تحلیف احمدی نژاد
آگوست 5, 2009
امروز ساعت 8:25 به اتفاق همسرم،که بنده را از رفتن به سر کار منع کرده بود،با مترو عازم بهارستان شدیم. مترو بر خلاف روزهای قبل در این ساعت خیلی شلوغتر بود و این نوید را می داد که بیشتر جمعیت حاضر قصد رفتن به بهارستان را دارند.همینکه قطار مترو رسید،از بلندگو به جمعیت حاضر خبر داده شد که قطار در ایستگاه های بهارستان و ملت تا اطلاع ثانوی توقف نخواهد کرد و این برای من و همسرم که عازم آنجا بودیم،و این برای ما که قرار بود زودتر در آن تجمع میلیونی حضور پیدا کنیم خبر خوبی نبود.
توی راه و تا رسیدن به نزدیکترین ایستگاه – پیچ شمیران – داشتم در ذهن خود حضور نیروهای گاردی را از ترس حضور میلیونی مردم در جلوی مجلس – بهارستان – تجسم کردم تا اینکه تکان های دست همسر به معنی رسیدن به ایستگاه مورد نظر،منو از تصورات ذهنیم خارج کرد.
به درب خروجی مترو – پیچ شمیران – بطرف بهارستان رسیدیم. خیابون پر بود از نیروهای گاردی،از 17 ساله بگیر تا 60 ساله،آن هم با لباس های پلنگی! که در بین اونا جوانان کم و سن و سالی با لباس های ساده برنگ خاکی هم به چشم می خورد.
همسرم گفت،چیکار کنیم؟
گفتم،ما اومدیم که با مردم باشیم،پس میریم،هر چی بادا باد.
رفتیم اونور خیابون. اکثر مغازه داران،کرکره های مغازه شون رو کشیده بودند و در هر یک متر به یک متر، دوگاردی با پوشش کامل به چشم می خورد.
بی اعتنا از کنار همه شون رد می شدیم و هر وقت به کوچه ای می رسیدیم – حتی بن بست – نگاهی می کردیم تا ببینیم اونجا چه خبره. توی هر کوچه ای 30 نفر از بسیجی های باتوم بدست روی زمین از فرط خستگی ولو بودند ضمن اینکه به هر کدومشون نگاه می کردی،آثاری از ترس و وحشت در چهره شون می دیدی.
رسیده به : www.facun.wordpress.com
ساعت 9:10 دقیقه به ایستگاه مترو بهارستان،که روبروی مجلسه،رسیدیم. ناگهان صدای تیری – شایدم ترقه! – از اولین کوچه نزدیک مترو بگوش رسید که چند مامور نیروی انتظامی را به خود جلب کرد اما کسی بطرف صدا نرفت. هیچکس اجازه توقف نداشت و بخاطر اینکه درگیری بوجود نیاد،به عمد،نیروی های انتظامی را جهت دادن تذکر به مردم،در خیابان های اطراف مامور کرده بودند.
هرجا نگاه می کردی،ماموران نیروی انتظامی،گاردی های لباس پلنگی و مشکی،انواع و اقسام نیروهای موتوری لباس شخصی و انتظامی،یک ترکه و دو ترکه،ماشین های مختلف پلیس.
تا درب قدیمی مجلس با همسر رفتم و علاوه بر نیروی انتظامی،تا چشم کار می کرد،مردم بودند،مردم بودند و مردم.شاید باورتون نشه اما آدم با دیدن اون همه حضور مردمی در ساعت اولیه روز، که بیشتر مردم باید سرکار باشند،به وجد می اومد اما یک اشکال داشت و اون اینکه هیچکس نمی دونست باید چیکار کنه! و علت اصلی این امر نبود یک یا چند لیدر نترس در بین حاضرین بود تا همه را که به جهت اعتراض از تحلیف ا . ن آمده و اما متفرق بودند،جمع کنه که امیدوارم در آینده ای نه چندان دور دوستان همفکری بیشتر نموده تا این حضورهای پر رنگ،با نبود لیدری،کمرنگ نشه.
همسر،وقتی حضور مردم را بدون هیچ حرکتی و شعاری دید – تا ساعت 10:15 – از من خواست به منزل برگشته،کمی استراحت کرده و دوباره خود را برای حضور ساعت 6 در ولیعصر – ونک آماده کنیم که امیدوارم برنامه حضور مردم در خیابان ولیعصر – ونک پرشور تر باشه.
نظرات