چهارشنبه، 31 تیر 1388
شعری از سارا محمدی



حق نداشتیم در خیابان بدویم



اشک‌آور خوب است

مثل سوت مسابقه‌ی دومی‌دوی

چشم‌ها می‌سوزد

بار اول می‌ترسی

ـ مثل باتوم و کابل

ـبارهای بعد سیگار در می‌آوری

دود می‌کنی

همسایه‌ها از پنجره خبر می‌دهند:

آمدند

باز می‌دوی

چه هوایی دارد دویدن میان چنارهای ولی‌عصرـ

از گشت ارشاد خبری نیست

ـمیان کتاب‌فروشی‌های انقلابـ

چقدر این جا کتاب ممنوعه پیدا کردیم

ـمی‌دویم

جای همه خالی

دوستان تبعیدی

برادرهای بزرگتر که برای یک اعلامیه زندگی‌تان را ‌دادید

یا در جبهه

یا پشت دیوارهای اوین

از ما جدا شدید

می‌دویم جایتان سبز

مشعل المپ دست ماست
زنده‌باد دویدن

با چشم‌های اشک‌آلودبه سمت آزادی


۲۷ تیر ۸۸


نقل از: pagard.ayene.com

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی