شاخِ بز

شاخِ بز

تمامِ مسیر چهار ساعته ی مسافرت را بر خلاف همیشه، بر صندلیِ عقب سواری تکیه زد و دم بر نیاورد.

مادرم را می گویم که بیشتر وقت ها از پرحرفی اش صدای اطرافیان در می آید و بشوخی از ایشان می خواهیم که اگر ممکن باشد لطف کرده و ضبط صوت مربوطه را خاموش کند.

امروز اما بر خلاف روزهای دیگر در فکر بود و در گفتگوی گرم ما چهار سرنشینِ دیگر سواری، که بطور کامل در پیوند با خیزش و شورش مردم علیهِ رژیم می چرخید، شرکت نمی کرد. همین موضوع هم خود باعث شگفتی ما شده بود. چرا که او همیشه یک پای قضیه بود ودر جریان انتخاباتِ 4 سالِ پیش با این استدلال که رفسنجانی دزدِ بیت المال است به احمدی نژاد رای داده بود. امسال اما با روبان سبز در انتخابات شرکت کرده بود و می گفت احمدی نژاد دریده و دروغگو ست و دروغگو هم دشمن خدا!

با همه ی این ها براهمان ادامه داده تا به خانه رسیدیم. در این هنگام، مادر که داشت روسری اش را مرتب می کرد تا از سواری پیاده شود، با خودش گفت: بالاخره درست شد و رو بما کرد و گفت: در طول راه همه اش به این فکر می کردم که شعاری برای مردمی که تظاهرات می کنند بسازم. من که ننه با 84 سال سن، دیگه دست و پای رفتن به خیابونو ندارم. فقط این ازم ساخته س که دیگه تا ای یه دسته زنده ست نماز نخونم و بعدشم ای شعاره که امرو ساختم!

ما همگی با شگفتی و شتابزده بسویش برگشتیم و پرسیدیم. ماما خانم، حالا شعاری که ساختی چیه؟ و او که به مهربانی بر روی ما لبخند می زد گفت: چون رای ما را رهبر دزدیده و داده به احمدی نژاد، باید مردم بگن:


ما شاخِ بز نمی خایم رهبرِ دز نمی خایم!


ما هم اگر چه پیام جفت و جوری در آن نیافتیم از حس و وجدانش که در این سن و سال هم بیاد مردم بود خوشال شدیم و برایش دست زدیم. و بلند و همصدا شعارش را تکرار کردیم:


ما شاخِ بز نمی خایم!

رهبرِ دز نمی خوایم!


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام