زن


زن

گیسوانت را

با آبشارِ نور و نوازش

به سنجشی بدیع نشستند،

همان دمی که خنجر خورشید

بر صخره های شانه ات انگار

نه تداعی ی انسان،

بل

تابش ِ خون بود

با عیار ِ باکرگیهات.

اما دریغ و درد

هیچکس

شایای تو

بدانسان که تو بودی

سخن نگفت!

*

آوایت را

به زمزمه ی نسیم،

بر گیسوان ِ جنگل ِ رویاها

پیوند برزدند

تا بوی آشنای تنت را

در کوچه های شبنم و شبو

در ذهن ِ مادرانه ی هستی

تعبیر کرده باشند.

اما دریغ!

ای نیمه به سایه نشسته

هیچکس از تو

بدانسان که تویی

لب بر سخن نبرد!

*

در برج ِ عاج

در متن ِ خلسه های شبانگاهی

و در معابد تزویر

خدایگونه،

ترا به سجده نشستند،

با آیه های ستایش

و تندیس واره ای از هرزه هوس هاشان

در باغی از بهشت

بر فرش ِ خون نشانی

یادآور ترنج عفت و تسلیمت

اما دریغ!

هیچکس از تو

که نیمه ی غرور ِ جهان بودی،

شایای تو

زبان بکام نچرخانید!

*

آری کسی نگفت

که تو

ای خار چشم ِ جهالت!

همسان ِ من

ارمغان سپهری

و

همپای من

اسیر ِ زمانه!

ای وارث ِ نیمه ای از هستی

نیمه ی از مستی،

و نیمه ای از پستی......

از مرده ریگ ِ رنج و نوازش ها!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

یک ادعای تبلیغاتی دیگر:فشار به یک هتل در نیویورک برای ندادن اتاق به احمدی نژاد

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی