حرف آخر
حرف آخر
تا بود جهان در غل و زنجیرِ شما بود
جان خسته و تن زخمیِ شمشیرِ شما بود
آن طوطیِ «حق گوی»، (به تعبیر شمایان)
انگار که بر شاخۀ انجیرِ شما بود
صد گردۀ اندیشه که خوناب نشین شد
از ضربۀ شلاقِ تعزیز شما بود
بس دردِ سرِ «امت» بیچاره، خدا را!
از یمنِ مداوای بواسیر شما بود
هان! خودروِ دین، بارکش افتاد شما را
چرخ و سپر و ترمز و گلگیرِ شما بود
اندیشۀ انسان همه بی ارزش و بیرنگ
تاویل همان بود که تعبیر شما بود
بس جانِ گرامی که ز بیداد بهم ریخت
تف باد شما را! که به تکفیر شما بود
آن شکلِ هیولاییِ دیو و دد و ابلیس
این آینه! الحق همه تصویر شما بود
گر «مرغ و ملوچی» ز ته دیگ برآمد
بی شبهه، سرِ چمچه و کفگیر شما بود
گر عشق بتاراجِ سرِ دار برآمد
از طینتِ شیطانی و تزویر شما بود
هر جانِ جوانی که به پرواز پر انگیخت
آماجِ بخون در شدۀ تیر شما بود
عقل و نگه و ذهن و ضمیر همگان، هان!
تا بود جهان در غل و زنجیرِ شما بود
جان خسته و تن زخمیِ شمشیرِ شما بود
آن طوطیِ «حق گوی»، (به تعبیر شمایان)
انگار که بر شاخۀ انجیرِ شما بود
صد گردۀ اندیشه که خوناب نشین شد
از ضربۀ شلاقِ تعزیز شما بود
بس دردِ سرِ «امت» بیچاره، خدا را!
از یمنِ مداوای بواسیر شما بود
هان! خودروِ دین، بارکش افتاد شما را
چرخ و سپر و ترمز و گلگیرِ شما بود
اندیشۀ انسان همه بی ارزش و بیرنگ
تاویل همان بود که تعبیر شما بود
بس جانِ گرامی که ز بیداد بهم ریخت
تف باد شما را! که به تکفیر شما بود
آن شکلِ هیولاییِ دیو و دد و ابلیس
این آینه! الحق همه تصویر شما بود
گر «مرغ و ملوچی» ز ته دیگ برآمد
بی شبهه، سرِ چمچه و کفگیر شما بود
گر عشق بتاراجِ سرِ دار برآمد
از طینتِ شیطانی و تزویر شما بود
هر جانِ جوانی که به پرواز پر انگیخت
آماجِ بخون در شدۀ تیر شما بود
عقل و نگه و ذهن و ضمیر همگان، هان!
افسوس که بی فایده درگیرِ شما بود
تیغونک
نظرات