نیایش بوش بمناسبت فرارسیدن سال نو


سالی که رفت، حضرت جرج دبلیو بوش، پسرِ ِ کاکل بسر ِ بوش ِ پدر، خواسته یا ناخواسته پرده از رازی برگرفت که بخشی از باشندگان جهان را انگشت حیرت بر دهان به تفکری عمیق فرو برد! ایشان بقول ِ مادر بزرگ خدابیامرزم: یک و بی ناگه فرمودند که:

حمله به عراق و اشغال آن کشور را با مشیت الهی و بخواست حضرت باری انجام داده ام.

با این اظهار و اعتراف صریح و سریع حضرت ِ ریاست جمهوری، همانا بر همه ی جهانیان مبرهن و آشکار گشت که بر خلاف نظر و نگر برخی کژاندیشان ِ از خدا بی خبر ِ یاوه گوی، خواست ِ جهانخوارانه ی امپریالیستی و ارتش جهنمی اش فرع قضیه ی شلتاقهایی بوده که در سالیان اخیر از سوی آمریکا بر جهان رفته است و در واقع حضرت بوش از جانب و بخواست خداوند رحمان، کمر به آزادی و آبادی ی عراق، افغانستان، سومالی و..... بربسته است!

البته اگر ما تیزبین و گسترده نگر بودیم، می توانستیم این موضوع را پیش از اقرار و اعتراف حضرتش دریافته و بر درگاه مقدسش " تیرشه ی " نیاز ببندیم. چرا که برگزیدگان این سویی ی خداوند یعنی رهبران حکومت اسلامی ی ما بر این واقعیت پیشاپیش خستو گشته و چراغ ِ هدایت را برافروخته بودند. میگویید نه؟!

مگر این نبود که بهنگام اشغال عراق از سوی آمریکا و بفرمان همین نماینده ی خداوند، حضرت آیت الله رفسنجانی در خطبه ی عبادی سیاسی ی نماز جمعه فرمودند:

این ددست انتقام الهی بود که از آستین (آستین چه کسی؟) بدر آمد و صدام را به مجازات رسانید..

و مگر این نبود که در نماز جمعه ی هفته بعد از دستگیری صدام در سوراخ موش ِ تکریت، آیت الله مشکیینی فرمود:

اراده خداوندی صدام کافر را بدام انداخت......

باز هم بگویید نه! این اشارت ز جهان گذران شما را بس نیست؟!.

شک نداشته باشید که در جمهوری اسلامی ی عزیز ما بسیاری کسان واز آن میان این دو بزرگوار، پیشاپیش از جایگاه و مقام و ماموریت حضرت بوش با خبر بوده و بشارتش را بگوش ِ جهانیان رساندند. اما کو گوش شنوا؟ و کو چشم ِ بینا!

بهر روی، بوش، عزیز و مجری ِ حکم خداست و با علم به این واقعیت، این سلیم ِ حلیم بمناسبت کریسمس و فرا رسیدن سال ِ نو، دست دعا بدرگاه خدا برآورده و تمنیات و مکنونات ِ قلبیش را باز گفته است. ما که بخیل نیستیم. باشد که خداوند نیز مانند همیشه، نیازهایش را برآورده و دعایش را اجابت فرماید! آمین!

بعد التحریر: حضرت بوش، از آنجا که به مردم ایران عنایت ِ ویژه داشته و هیچگاه چشمانش را نه تنها بر ستمی که بر مردم ِ ایران می رود، نبسته بلکه همیشه ی خدا از حقوق حقه ی آنان - همانند حقوق ِ تمامی مردم جهان از جمله عراق و دیگر سرزمین های نفت و گازدار و حتا افغانستان بی نفت و گاز – پشتیبانی و دفاع کرده است، نیایشی را که بهنگام نوشدن ِ سال میلادی از جگر پردرد بهمراه آه سرد برآورده بودند، با اندک تغییراتی که شرایط زمانی آن را ایجاب می کرد، برای نوروز و آمدن سال ِ نو ایرانیان، باز هم از جگر پردرد و بهمراه آه ِ سرد به تکرار نشسته اند.


بوش در آغازنیایش ِ خود خطاب به حضرت باری می گوید:


دادار ِ جهان!

- به بوش خود کن نظری

تا جنگ بپا کند، کمی، مختصری

گر بشکه ی نفت و مشک ِ گازی دیدی

بر ما برسان ز باب رحمت خبری!


ما سفره ی هفت سین مان را چیدیم

اینگونه کمی بریشتان خندیدیم

دلخوشکنکی بهر ِ ولیعهد ِ شما

زان روز که وضع ِ بانکشان را دیدیم!


در رابطه با کل جهان: بدون شرح:

یارب مددی تا که جهان رام شود

آرام شود، بسته ی این دام شود

یک شوهر ِ خوب بهر این رایس ِ عزیز

صد چشمه ی نفت مال ِ بابام شود


او به جایگاه ِ والای خود در نزد خداوند آگاه است و از این زاویه در رباعی ی بعدی ضمن سپاسگزاری درخواست کوچکی را نیز در میان می گذارد:


یارب تو ببوش خود عنایت داری

هر جا که دلش خواست به او بسپاری

بر پشت ِ قباله اش جهان را بنویس

تا خلق بداند که تو اش همکاری!


او دوستانش را نیز در این دعا و نیایش خالصانه فراموش نمی کند و نفرین بر بدخواهان نیز از نگر دور نمی دارد :


بدخواه ِ مرا ز دیدگان کور نمای

بی فاز و فیوز و برق و بی نور نمای

یاران مرا ولیک با بمب اتم

تجهیز کن و بساطشان جور نمای


او اما دل ِ پری از این چشم گربه ای های چینی دارد و برنمی تابد که یک مشت گدا گشنه ای که نه خدا را بنده اند و نه لطیفه های بوش را خنده! بیایند و موی دفاغ ِ بازاری آنان شوند. حق هم دارند! آخر سیادت و آقایی بوش و آمریکا که شوخی شوخی و مفت و مجانی بدست نیامده است! آنها برای رسیدن به این جاه و مقام چندین بار جهان را بخاک و خون کشیده اند! از این روست که فریاد بر می آورد:


یارب مددی که " چین" نابود شود

این چین و چروک از سر ما دود شود

بازار جهان برای «ما» شیرین کن

به زانکه جهان بکام ِ نمرود شود


در پیوند ِ با انتخابات آینده در آمریکا و پیروزی ِ جمهوریخواهان، بوش دلمشغولی ی بسیار دارد. چرا که از چشم معاندان داخلی و خارجی بسختی زیر فشار است. البته اگر دعا و استغاثه ی جنابش بکرسی بنشیند و ابواب جمعی ی بوش مجبور نشوند از کاخ ابیض نقل مکان کنند، بی شک گزینه ای احسن و به مراتب بهتر از خود ِ بوش بر کرسی خواهند داشت. کسی که روی سن با آواز رسا اعلام می کن. « ما ایران را بمب بمب بمباران می کنیم!»:


با دوز و کلک دوباره آقامان کن

در کاخ ِ سفید باز مأوامان کن

بنچاق ِ جهان بنام مخلص بنویس

ته مانده ی آن بنام ِ بابامان کن


و این که:


مک کین رئیس کاخ ابیض بنمای

آنگاه بیا و رفتنش گز بنمای

مک کین که کین آور ِ« مشت »ی باشد

ویرانگریش ببین و خود حظ بنمای!


مک کین به یقین از من و بابام سر است

ما پنجره و جناب مک کین در است

در خیره سری برای خود محمودی است

بمب افکن و جنگنده و یک کله خر است!


و اما در پیوند با عراق:

می دانیم که بوش به مشیت و خواست خداوند پا به کشور عراق گذاشت تا شر آن جرثومه ی فساد را از سر مردم عراق کم کرده، دمکراسی و احترام به حقوق بشر را بجای نظام ِ فاسد صدامی – بعثی حاکم کند که کرد. سلاح های کشتار جمعی که به روح ِ شهدای حابچه سوگند، نه خود آمریکایی ها به صدام داده بودند و نه آلمانی ها روحشان از آن خبردار بود، بیابند که یافتند!

بوش می گوید:


یارب به «مشیت» تو ویران کردم

صدام اسیر مار و موران کردم

کاشانه فروکوفتم اندر سر خلق

کشتار به حکم ِ تو فراوان کردم


اما، بوش از ناسپاسی ی مردم عراق و از اینکه توانسته است شیرازه ی زندگی و اس و اساس ِ کشورشان را از هم بپاشد، گله مند و شاکی است. چرا این مردم از این که می بینند دیگر امنیتی در کشورشان حاکم نیست، آب ندارند که بنوشند، نان ندارند که تناول کنند، برق ندارند که جلو پایشان را ببنند، مدرسه و بیمارستانی در سرزمینشان باقی نمانده، میلیونها تن آواره گشته و میلیون ها زن این سرزمین ناچارند برای بدست آوردن ِ لقمه نانی تن فروشی کنند، سپاسگزار بوش و آمریکای عزیز نیستند؟!:


ای مردم بغداد زجان سیر شوید

سیل آید و یکباره زمینگیر شوید

کردیم حرامتان هزاران تن بمب

دیگر چه کنیم تا نمک گیر شوید؟


چه کسی است گه نداند دولت های آمریکا، چه دمکرات و چه جمهمری خواخ طرفدار پر و پا قرص و پرچمدارِ خستگی ناپذیر حقوق بشر بوده و بی وقفه و سر ِ ماه، حقوق ِ بشر آمریکایی را جرینگی بحسابشان می ریزند؟ پس شکی نیست که با دیگران هم چنین معامله ی بی غش و ثمینی را پیش می برند. کافی است برای این مدعا به ابوغریب و گوانتانامو نگاهی بیفکنید تا دریابید که اینان چه عرقی میریزند تا یک ایپسیلن حقوق هیچ بشری پایمال نشود. این که این دولت های عاشق حقوق بشر چندین ده سال است که با استفاده از حق وتو دست دولتهای حاکم بر اسرائیل را در نسل کشی ی مردم فلسطین باز کذاشته اند، خود نماد و نمود ِ دیگری است از دلدادگی و عاشقیت اینان به مبانی ی حقوق ِ بشر:


سوگند! ابوغریب را بست دهیم

فرمان ِ شکستن ِ سر و دست دهیم

عزریل فرست سوی گو- وان - تانامو

تا جمله، چکی، هر چه در او هست دهیم!


و اما در رابطه با ایران و دولت ِ عزیز ِ اسلامی ی ما: ضرب المثلی هست که می گوید:

« تا ابله در جهان باشد، مفلس در نمی ماند!».

بوش و حاکمان ایران دو روی یک سکه اند و مکمل یکدیگر. هیچ سندی نیست که بروشنی بما بگوید که جمهوری اسلامی دست نشانده ی آمریکا و یا کشور دیگری است! اما، هیچ کس هم نمی تواند منکر این باشد که همین حکومت « مستقل غیر وابسته» بیشتر از هر حکومت وابسته ای به منافع غرب و بویژه « آمریکای جهانخوار» خدمت کرده باشد. تا آنجا که بگفته ی نمایندگان مجلس خود همین حکومت ِ اسلامی، قراردادهای اسارت آور منعقده در حکومت اسلامی ی عزیز ، که همه اش نیز حاصل بلاهت سیاسی اینان در تعامل با جهان و بویژه آمریکا و بوش شکل گرفته است، به مراتب شرم آورتر و خانه خرابکن تر از قراردادهای ترکمن چای و گلستان است! پس چرا بوش ِ عزیز فریاد بر نیاورد که:


این خامنه ای جان ِ من، این یار عزیز

این بی غل و غش، این صنم ِ شوخ و تمیز

بس دیر زیاد و عمر او باد دراز

پیمانه ی ابلهی و جهلش لبریز !


و در رابطه با رئیس جمهور شیفته ی هسته و شرین مغزِ ما نگوید که:


یارب تو به محمود دلی شاد بده

یک سینه ی صاف ِ ز غم آزاد بده

تا باز برای ما فضایی سازد

گر خویش نفهمید تواش یاد بده!


و در پیوند با ولی ی فقیه و رئیس جمهور مورد علاق اش بپاس ایجاد فضای مانور برای بوش و دولتش بفرماید:


آسیدعلی و ملیجکش جان منند

از جان و روان بر سر پیمان منند

تا آتش فتنه در جهان افروزند

همکار ِ من و امید یاران منند


بوش عزیز ِ ما ، هوگو چاوز را دوست نمی دارد که هیچ، بلکه می خواهد که سر بتنش نباشد! چرا که در سال های اخیر بسختی موی دماغش گشته و می کوشد تا نفوذ آمریکا را از آمریکای لاتین، یعنی حیاط خلوت ایالاتِ متحده، زدوده واز اسقلال منافع کشورهای این منطقه از جهان حمایت کند. چاوز تا بدانجا «وقیح و پر رو» است که نه تنها سخنان و دشنام های بوش و شرکا را بی پاسخ نگذاشته بلکه هر جا که مناسب دانسته است ابتدا به ساکن به سیاست ها و منافع آنان تاخته و به شلتاق دست یازیده است. از این روی بوش از چاوز دل ِ پری دارد! با هم می خوانیم:


این دلقک سرخ پوست نامش چاوز

این خرمگسی که می کند هی وز وز

با ضربه ی « آپرکات» و یک «هوک ِ» سیا

«ناک اوتش» کن که بر نخیزد هرگز!


و همچنین:


ای کاش که تمساح لبانش بمزد

توفان بلا به خان و مانش بوزد

بیچاره شود، لخت و پتی چون طاهر

هشتاد رطیل خایه هایش بگزد!


البته بر ما معلوم نیست که بوش، بابا طاهر ِ ما و بویژه لخت و عریان بودنش را از کجا دریافته بود که در رباعی ی خویش آن را انعکاس داده است. وقتی از بوش پرسیدیم که فلانی حالا در رابطه با باباطاهر و لخت و پتی بودنش، گیریم و گوییم در کتاب یا روایتی دیده و یا خوانده باشی. اما این قضیه رطیل و گاز کرفتن «آنجای» بابا دیگر چه صیغه ای است؟

ایشان پاسخ دادند: من به شخصه وقتی در این باره از دفتر آقای خامنه ای استفتا کردم، شخص رهبر بزبان مبارک گفتند صحیح است که این اتفاق افتاده و خداوند هم چون دیده که عورت باباطاهر ظاهر و در ملا بوده است، برای تنبیه و تنبه به رطیل فرمان داده است تا بابا را مجازات کند!

البته بوش در ادامه ی نیایش خود و از جهت محکم کاری این را نیز اضافه می کند تا دیگر چاوز به هیچ عنوان راه ِ فراری نداشته باشد:


ای کاش هزارپاش همخانه شود

یا خانه او خراب و ویرانه شود

یا ِجز جگر بگیرد این بد ترکیب

یا آن که ز عقل دور و دیوانه شود


می دانیم که بوش ِ عزیز، همانند بقیه ی روسای جمهور ِ آمریکا، فیدل کاسترو را نیز دوست نمی داشت. این البته طبیعی است! چونی و چرایی اش را از ما نپرسید. از این روی بوش هنگامی که نسخه ی نخستین نیایش خویش را تنظیم می کرد، یعنی در دسامبر 2007، چون هنوز کاسترو از قدرت کناره نگرفته بود، بوش خواسته اش را در قالب سه رباعی بشکل زیر با حضرت باری در میان گذاشت:


یارب کمکی ! کاسترو از جان برود

داسِ ِ ملک الموت بفرمان برود

آب خنکی فرو رودمان آخیش!

از بیخ ِ گلو، اگر که شیطان برود!


این کاستروی پیر زمینگیرش کن

بنشانده به ویلچری و پاگیرش کن

یک روز بحق ِ پنج تن از نوک کوه

با دست ِ سیای ما سرازیرش کن


و همچنین


یارب تا کی به زندگانی ماند

این نیزه ی سرخ این جهانی ماند

منظور ِ من این کاستروی بی مرگ است

ما ذله و او به سختجانی ماند؟


از قراین چنین پیداست که تیر دعای حضرت رئیس جمهوری، دست ِ کم اگر چه نه بطور کامل و شامل، نصف و نیمه به هدف نشسته و کاسترو از قدرت فرود آمد و اگر چه هنوز نامبرده را بخاک ِ ذلت ِ مورد علاقه ی بوش ننشانده، قابل قبول است.

با این همه، بوش عزیز هنوز قانع نیست و از همین حالا برای سرنگونی رائول با خداوند به چانه زنی نشسته است:


الحمد خدا! که کاسترو پنچر شد

« آخ جون » خیال بنده راحتتر شد

البته هنوز روح ِ شیطان باقیست

هر چند ز پیشتر کمی بهتر شد.


و این که:


رائول براه آور و آرامش کن

یک راست بیا بسته ی این دامش

خونخواره و ضد مردم و جنگ افروز

چون ماش کن و نیک سرانجامش کن

ودر رابطه با بن لادن و القاعده.....


بی شک بوش هم همانند ما شنیده است که : تحلیلگران سیاسی دیگر بر سر این اختلاف نظر ندارند که طالبان در آینده کابل را تسخیر کرده و بر افغانستان مسلط خواهد شد! در میان این تحلیلگران اگر اختلاف نظری هم هست از این منظر است که چه زمانی این اتفاق رخ خواهد داد؟ و همچنین این واقعیت تلخ که دولت کرزای تنها 30 در صد افغانستان را در دست دارد.

این واقعیات و همچنین ناکارایی «ساف» یعنی ناتو با همه ی الم و تلمش در مقابل ساکنان ِ پا برهنه ی «تره بره»، بوش و متحدانش را پاک نا امید کرده است. تا آنجا که دلاور مردان ِ آلمانی که افتخار برافروختن آتش دوجنگ جهانی و مسئولیت ِ چیزی حدود ِ رویهمرفته 100 میلیون قربانی را یدک می کشند، دل و جراتِ نزدیک شدن به آنان را ندارند، و اینکه بمباران های دقیق و دشمن شکن آمریکا و متحدانش نه تنها هیچ تاثیری در تغییر روند رشد و بازگشت طالبان نداشته بلکه بر عکس هرگاه از زمین برخاسته اند، مدرسه، مناطق مسکونی و نماز جماعت ها را بخاک و خون کشیده اند، مزید بر علت گشته تا بار دیگر نهال دوستی با ملاعمر و بن لادن در دل بکارد.

مگر این نبود که نهال ِ اسا مه و طالبان را خود آمریکا ئیان برای مبارزه با کمونیسم کاشتند؟ خوب این بار هم می شود با آنها ساخت تا مثلن با رافضی گری مبازه کرده باشند. اما چه کسی است که نداند آمریکای عزیز بشدت نگران اوج گیری گربه چشمان چینی است! پس:


ما اسامه در آب نمک خواباندیم

صد ورد و دعا به چشم و گوشش خواندیم

این مار افعی گشت و افعی شد اژدر

الحق که کنون به کار ِ او درماندیم


و چه بسا که در آینده ای نه چندان دور، بوش که امروز یواشکی و درگوشی با خدا راز و نیاز می کند، دو فردای دیگر آواز برآورد که:


القاعده و اسامه یاران منند

در معرکه ها شعله بیاران منند

هرجا که کمیت ِ خسته ام لنگ زند

ظاهر شده، چون که تکسواران ِ منند


و این که:


یارب همه جا پناه ِ بن لادن باش

هم حافظ ِظاهر و همش باطن باش

ریش و کلهش درد خور ِ مشکل ماست

ربا! تو نگهدار ِ خود ِ این «جن» باش!


و در ادامه با همین منطق و استدلال می تواند بگوید و یا می گوید که:


کرزای چه سود دارد اندر بر ِ ما؟

دستار ِ ضرر بسته به گرد سر ِ ما

بی شبهه خود ِ ملا عمر بهتر از اوست

یارب بکشانش باز در دفتر ِ ما !


در صورت ِ تحقق چنین اتفاقی، البته بوش نگران ملامت و سرزنش این و آن نیست! چرا که پیش و بیش از این ها در گذشته اتفاق افتاده که آمریکائیان و دیگر استثمارگران دست نشاندگان و متحدان خویش را در صورت نیاز قربانی کرده اند. راه دور نروید. اعلیحضرت شاه خدابیامرز خودمان و ابوی گرامی ی ایشان از همین قربانیان بودند. تازه انجام این کار یک حسنِ دیگر هم دارد و آن این که دست ِ کم ملا عمر از سر ِ عدالت خواهی جهان را بیک چشم می نگرد! از آن گذشته طالبان ِ دیروز اگر فی المثل یک تن مدخل ِ سالیانه ی تریاکش بود، حالا شده 8 تن! از این هم بهتر؟

در ادامه،

رییس جمهور ِ مورد عنایت ِ پروردگار، یعنی جرج بوش ِ پسر، حتا روسیه و پوتین را نیز فراموش نکرده و در رابطه با مسایل فیمابین و دلمشغولی های برخاسته از آن با خدای خویش به راز و نیاز نشسته مکنوناتِ قلبی اش را اینگونه یاز می گوید:


این خشک « پوتین » ِ روسیان گیوه نمای

گنجینه ی سیم و زرشان جیوه نمای

تا با سپرِ ِ موشکیم راه آیند

یک جا همه روسیان تو کالیوه نمای!


چرا؟ چون با اسقرار این سپر موشکی عقربه ی جنگ سرد بار دیگر بکار افتاده و کارخانه های اسلحه سازی و جنگ های تبلیغاتی رونق می یابند و بی چاره سرمایه داران غربی و بویژه آمریکایی که چند سالی است اندوه ِ دوران رکود را آه می کشند جانی می گیرند.

و اما حل مشکل ِ دردسرآفرین ِ فلسطین:

آمریکای عزیز و بوش ِ لذیذ بهمراه دولت ِ تمیز ِ اسراییل به دو کشور مستقل ِ فلسطین و اسرائیل اعتقادی ندارند. برای اثبات این نکته احتیاج به سند و مدرک هم نیست. ترفندهای نقشه ی صلح، کنفرانس آشتی و.... همه و همه برای سرگرم کردن جهانیان است و انحراف اذهان عمومی. از میان دو گزینه ی بالا هم آمریکائیان، اسرائیل را بهمان دلیل که تو دانی، برگزیده است. وتوی بی چون و چرای محکومیت های اسرائیل در شورای امنیتِ ملل غیر متحد، تجهیز دهشت آور ِ ارتش اسرائیل، چشم بستن بر نسل کشی دولت اسرائیل، تشویق و یاری ی اسرائیل برای تسلیحات اتمی و...... در همین راستاست تا بوش ِ عزیز با عنایت به جایگاه ِ والایش در نزد خداوند در مقطع و حسن ِ ختام نیایش بلندش از خدا بخواهد که:


اولمرت عزیز را نگهداری کن

در عرصه ی کشتار ورا یاری کن

بر دار فلسطین ِ دغا از دنیا

تا حل شود این فتنه، بیا کاری کن!


یاور استوار از نیمه ی دوم دسامبر 2007 تا نیمه ی دوم اسفند 1386

Yavar.ostvar@gmail.com

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

هاردا مسلمان گورورم قورخورام

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی