استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی


حوادث اخیر را شاید بتوان نشانۀ گذر از مرحله کودکی و ورود به مرحله بلوغ اجتماعی ملت ایران پس از انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت دانست.ملت راهش را پيدا كرده است، سوأل کردن را یاد گرفته است. و اعتراض را حق مسلم خود میداند نه انرژی هسته ای.ملت رشد کرده استمانند گذشته از هزینه دادن جهت احقاق حقوق و آزادیهای مشروع و مدنی خود واهمه ندارد.نتیجه اعتراضات اخیر هر چه باشد یک نکته قابل انکار نیست، گذشت آن روزگاری که با یک توپ و تشر رهبر همه سکوت می کردند. هم ملت و هم حاکمیت به این باور رسیدند که شیوه های گذشته دیگر بکار نمی آیند. دیدیم که در ابتدای شروع اعتراضات رهبر هم گریه کرد هم چنگ و دندان نشان داد هم سعی کرد بنحوی دل مردم را بدست آورد. ولی هیچکدام باعث سرد شدن آتش اعتراضات نشد.تا اینکه ناچار به اصلاح گفته های خود شد. و اعلام کرد حمایتش از احمدی نژاد صرفاً حمایت از نقاط قوت او است یا برای اولین بار به وقوع جنایت در زندانهای جمهوری اسلامی اعتراف کرد و قول داد با مسببین آن صرف نظر از وابستگی سازمانی برخورد جدی خواهد شد. در واقع شاید بتوان گفت بزرگترتن نتیجه حوادث اخیر شکست هیمنه رهبری و ابهت نظام ولايت فقيه بود.دیگر صحبت از ناتوانی یا فقدان عدالت یا عزل رهبر یک تابوی بزرگ نیست.از این منظر بنظر میرسد بازنده بزرگ حوادث اخیر شخص رهبر و نظام ولايت فقيه استاگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم باید گفت کسی که بیشترین ضربه را به هیمنه و ابهت رهبری و نظام ولايت فقيه زد شخص احمدی نژاد است. کسی که دوره اولش را با بوسیدن دست رهبر آغاز کرد و کار را بجایی رساند که رابطه رهبر با خودش را رابطه پدر و پسری دانست.ولی در انتها در برابر دستور صریح رهبر مقاومت کرد تا جایی که رهبر مجبور شد دستورش را علنی کند.از این منظر برکناری مشایی و حکم ریاست دفتر رئیس جمهور یک دهن کجی آشکار به رهبری استظاهراً قرار نيست سريال دهن كجي هاي احمدي نژاد به رهبر به اتمام برسد.اين اعتراضات نشان داد كه مردم ايران حالا ديگر ميدانند چه چيزي را ميخواهند، بر عكس گذشته كه فقط مي دانستند چه چيزي را نميخواهند. زماني شاه را نميخواستند، نتيجه اش خميني شد، زماني ناطق نوري را نخواستند نتيجه اش خاتمي شد، زماني ديگر رفسنجاني را نخواستند، نتيجه اش احمدي نژاد شد. ولي اينك مردم ميدانند آنچه مي خواهند، "استقلال ، آزادي و جمهوري ايراني" است. شعاري كه نشان از درك بالا و هوشمندي سرايندگان آن دارد. جمهوري ايراني يعني جمهوري كه در آن تمام ايرانيان صرف نظر از رنگ، مذهب و نژاد از آزادي و حقوق برابر برخوردار باشند. در اين جمهوري، آزادي هاي مدني آحاد جامعه محترم شمرده خواهد شد. جمهوري ايراني يعني جمهوري كه بر مبناي فرهنگ اقوام متنوع ايراني پايه گذاري شده باشد و در آن منافع و مصالح مردم ايرانزمين محور و بنيان تصميم گيري ها و سياست گذاري ها قرار گيرد. در اين جمهوري ديگر صحبت از حكومت يك طبقه خاص و يا يك برداشت خاص از مذهب بر مردم نيست. بلكه صحبت از حكومت ايرانيان بر ايرانيان است.در اين جمهوري افراد در بيان نظرات و عقايد خود آزادند و كسي را نميتوان بخاطر بيان نظرات و عقايد خود تحت تعقيب قرار داد. در اين جمهوري، حكومت هيچ حقي جهت كنترل رفتار مردم و يا اجبار آنان به انتخاب يك شيوه خاص زندگي براي خود قائل نيست. جمهوري ايراني جمهوريي است كه در آن همه افراد از زندگي در كنار هم و در مملكت ايران لذت ببرند و كسي دربدر بدنبال اخذ پناهندگي و خروج بهر شكل ممكن از مملكت و اقامت قاچاقي و غير قانوني در ديگر كشورها نباشد. در اين جمهوري، ايراني در هر جاي دنيا از ايراني بودن خودش احساس سربلندي و غرور خواهد كرد. ديگر صادركننده مغزهاي متفكر و انديشمند نخواهيم بود. ديگر كسي بخاطر فشارهاي اجتماعي كشورش را ترك نخواهد كرد. ديگر شاهد تحقير و توهين و صف هاي طولاني جلوي سفارتخانه هاي ديگر كشورها نخواهيم بود.ديگر كسي مجبور به دروغگويي و يا كتمان حقايق جهت جلوگيري از برخورد با نهادهاي حاكميت نخواهد بود. ديگر دهان كسي را نخواهند بوييد. در اين جمهوري، حاكميت، امري مقدّس، خدايي و غير قابل نقد نخواهد بود. و حاكم خود را نماينده و يا جانشين خداوند بر روي زمين نخواهد دانست.
به اميد آنروز

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

هاردا مسلمان گورورم قورخورام

روح الله حسنی شهپر فرمانده چماقداران عملیات شهرک غرب تا میدان ولیعصر

مسعود صدر السلام این نام فراموش نشود! : امیرفرشاد ابراهیمی